| 
				   
				                    
				
				
				انسان برای چی بدنیا می آید ؟ 
				 
				
				
				  
				
				          
				انسان برای آن بدنیا می آید که زندگی کند و روند تاریخی- منطقی خود 
				را طی کند. 
				
				          
				انسان مثل هر موجود زندۀ دیگر برای بقاء خود(منظور زندگی است) 
				همنوع بوجود می آورد وکسی هم که بدنیا می آید یا منم، یا تو و یا 
				دیگری است. هر موجودزنده ای موٌنث و مذکر دارد(که در بعضی یکی و 
				دیگران جدا ازهمند) که در نتیجه ضرورت طبیعی و ترکیب و یا تغییرآن 
				دو بقاء نسل خود را بهمراه دارد. درواقع آلتهای جنسی زن و مرد برای 
				این وجوددارند که بقاء انسان را تأمین کنند و آلتهای جنسی زن برای 
				مرد وبرعکس ساخته شده است و نه چیز دیگری. 
				
				          
				خوردن زیاد ازحد و برعکس، کم خوردن برای مدت زمانی ممتد یک نوع 
				بیماری است. 
				
				          
				کم مدفوع کردن و برعکس، زیاد مدفوع کردن برای یک مدت زمان ممتد یک 
				نوع بیماری است. در واقع هر گونه افراط در حقوق طبیعی چه زیاد و یا 
				کم برای یک مدت زمان ممتد یک نوع بیماری است و برای سلامتی مضر است 
				چونکه جلوی روند تاریخی منطقی انسان را سد میکنند. 
				
				  
				
				                     
				انسان برای چی زندگی می کند ؟ 
				 
				
				  
				 
				         
				 او زمانی که 
				بدنیا می آید مثل همۀ موجودات زنده مجبور است زندگی کند یعنی برای 
				حقوق طبیعی خود مبارزه و فعالیت کند. مگر کسی نخواهد و کسی هم که 
				نخواهد زندگی کند تنها یک راه حل دارد و آن هم مرگ است. و کسی که 
				می خواهد زندگی کند که مجبور است باید اجباراً برای حقوق طبیعی که 
				در صفحه های قبل گفتیم فعالیت و مبارزه بکند. چونکه طبیعت این 
				اجبار را تحمیل می کند. هیچ احدی قادر به جلوگیری و یا تاُخیر آن 
				نیست و نمی تواند آن را ازبین ببرد و یا محدود کند مگر خود موجود 
				زنده ازبین برود. انسان برای آن زندگی می کند که روند تاریخی- 
				منطقی خود را طی کند و باید بکند. 
				
				  
				
				                            
				انسان کجامی رود ؟ 
				 
				
				  
				
				         
				او هیچ جایی نمی رود. انسان از بدو شروع زندگی مجبور است زندگی کند 
				و آن هم برای هرموجود زنده یک روند تاریخی- منطقی دارد که باید طی 
				شود. انسان برای آن بدنیا می آید که این روند را طی کند. به عبارت 
				بهتری رشد، تکامل و تجزیه، تحلیل یابد. مثل همۀ موجودات زنده برای 
				حقوق طبیعی خود مبارزه کند. مرگ خود یک عنصر حقوق طبیعی است و هستی 
				انسان به مرگ وابسته است. مگر استثمار مرگ زودرس را به او تحمیل 
				کند و یا اینکه در اثر اشتباهات خود و یا دیگران و عوامل طبیعی 
				ازبین برود. 
				
				  
				
				                       
				انسان برای چی می میرد ؟
				
				 
				
				  
				
				          
				برای اینکه طول عمر انسان تقریباٌ مشخص است. این طول عمر بستگی به 
				مجموعۀ عوامل بیولوژیکی (فیزیکی، جسمی) و معنوی(شناخت) و بقیۀ 
				عوامل حقوق طبیعی دارد که تغییر و تحول در آنها باعث مرگ (درواقع 
				تجزیه و تحلیل) می شود. هیچ موجودی عمر طولانی و یا دائمی ندارد و 
				نمی تواند داشته باشد. هرچیزی یک زمان باید ازبین برود یعنی تغییر 
				و تحول یابد. هیچ چیزی نمی تواند بطوردائمی رشد و تکامل و یا ثابت 
				به همان حالت وجودداشته باشد. زمان و مکان همیشه در حال حرکت و 
				تغییر و تحول است. زندگی و یا مرگ دائمی فقط در مغز ایده الیستها و 
				متافیزیکان می تواند وجودداشته باشد اگر نه در واقعیت عینی خارج از 
				ذهن وجود ندارد. زندگی تغییرو تحول است. مرگ هم تغییر و تحول است، 
				که زندگی رشد و تکامل آن است و مرگ تجزیه و تحلیل آن است. 
				 
				
				          
				باید در نظر داشت که  
				در هر لحظۀ زندگی مرگی نهفته است و در هر مرگی زندگی موجود است. 
				  
				 |