قطعنامۀ هم یاران                                                              مهدی شهرتی
     هکرها شدیداً به این سایت حمله کرده اند. ضبط کنید. نسخه بردارید.                                                                                        
                                                                                                                                                                    

 فلسفۀ علمی یا ماتریالیسم                                                                  وقتی که علم موضع می گیرد !                                                                            دهریون 
                                                      

mehdi.shohrati@asrehamyaran.com

نوشته ها :
  درمورد این سایت 

هدف چیست؟ 

مسئله چیست ؟ 

چه باید کرد ؟

  
تفکر علمی یا تفکر منطقی

 فلسفه

علم 

 دیالکتیک

دیالکتیک چیست؟ از احسان طبری.

 متافیزیک

استثمار

تاریخ استثمار

  پول، مالکیت و مبادله

دمکراسی

 حکومت، دولت

  همبستگی، هم یاری،
همکاری،اتحاد


حکومت مدنی یا قانونی، یا عدالت اجتماعی

  طبقه بندی علمی جامعه  

شناخت و آگاهی

جامعۀ هم یاران
      یا          
کمونیسم


  بحران و رونق
 
 فتشیسم کالا

سازمان
 
 دزد  

حقوق طبیعی

  مرغ  یا  تخم مرغ

   چه حکومتی در ایران

   نبرد کیهانی اهریمن
و
اهورامزدا


 "یار دبستانی من"

 جنگ  و  صلح

  زمین و زمان از آن شما
نیست


زمان
  
پیش بسوی برابری

بدون پول!؟ چطور؟

 همۀ ما محکوم شدگان همین زمینیم

       آزادی       

در هر آفریده ای- آفریننده ای نهفته است

     بیداد

    رفقای حزب توده ایران   

  پرویز شهریاری

  عشق

   خانواده  

   ادب و بی ادب 

        نبرد با استثمار نبردی کیهانی

اعلامیهٔ کمیته مرکزی حزب توده ایران    

نامه های ارسال شده

نامه های دریافت شده





 

 

                                                                                           دزد 

 

همانطور که مطرح کردیم هر موجود زنده و بخصوص انسان حقوق طبیعی دارد که بدون آن هستی نمی یابد. ولی اگر هر موجود زنده ای بیشتر از این حقوق داشته باشد را دزدی می گوییم. چه می خواهد دزدی از انسان باشد و یا از طبیعت.

               جامعۀ استثماری بدون دزدی امکان پذیر نیست. جامعه ای که بر اساس استثمار باشد، یک عده آنرا متعلق و بر دیگران سوار می شوند. در چنین جامعه ای دولتمردان از انسانها می دزدند، مراکز اداری دولتی و غیر آن از انسانها می دزدند، نیروهای نظامی، انتظامی و کنترل از انسانها می دزدند، وکلا و قضات از انسانها می دزدند، تاجران و بازاریان از انسانها می دزدند و روحانیون و مراکز روحانی از انسانها می دزدند و غیره.

               وقتی که جامعه بر اساس سیستم دزدی ریخته شده ، خوب همه دزدی میکنند. وقتی که دولت از مردم می دزند، وقتی که شرکتهای دولتی و ادارات از مردم می دزدند و می چاپند و غارت می کنند، وقتی که سازمانهای بیمه از مردم می دزند، وقتی که پولداران از نداران(با اینکه پولی ندارند) دزدی می کنند، وقتی که داراهان از نداران می دزدند چه انتظاری از خلق باید داشت که دزدی نکند. و یا چه انتظار می توان از بچه ها داشت که دزدی نکنند و یاد نگیرند. البته جالب است که دولت و همۀ مراکز اداری زمانی علنی و مواقعی غیر علنی دزدی می کنند.

               در جامعۀ استثماری است که دزدی وجود دارد و ازبین هم نمی رود. جامعه ای که بر اساس پول، مالکیت و مبادله باشد نمی تواند فارغ از دزدی باشد. البته بعضی ها فکر نکنند که می توان در جامعۀ استثماری بدون دزدی زندگی کرد. دزدی چیزی است که به همۀ انسانهای جامعۀ استثماری تحمیل شده است. بخاطر همین همه دزدی می کنند.

               دزدی زائدۀ استثمار است.

               تجارت، مبادله، سیاست دزدی است.

               تجارت قانونی یعنی دزدی قانونی و آنهم با قانون استثمارگران و حکومتمدارانشان و متافیزیکان. تجارت غیر قانونی تجارتی است که خارج از قوانین حکومتمداران عمل می کند و یا اینکه نیمه قانونی عمل می کند. تجارت قانونی که آنرا می توان تجارت(دزدی) شرافتمندانه نامید که می نامند و به جای لغت دزدی از لغات کار، مالیات ها، بیمه ها، جریمه ها، اعانۀ ملی ها، باج ها، سوء استفاده ها، عملیات انسان دوستانه، صلیب سرخ،سازمانهای کمکی، کمک و غیره استفاده می کنند. البته این نوع دزدی ها بدون مراکز دولتی و قانونی و قضایی و غیره شدنی نیستند. بازار چیزی جز محیط برای دزدی نیست که دولت زائدۀ استثمار آنرا قانونی، قانونی که آنها قرنها بخورد انسانها داده اند کرده است. بازار(میدان) تجارت همیشه داغ است. بخاطر اینکه بازار پول همیشه داغ است. داغ در اینجا جنگ و دعوا، وحشیگری، رقابت، دزدی، چاپلوسی، حقه، کلک، غارت و غیره است. بیخود نیست که نیروهای نظامی، انتظامی، نگهبانی، کنترل و غیره بوجود آورده اند.

               در جامعۀ استثماری، دزد آن کسی است که از دیگری بدزدد، حتی اگر یک لغمه نان بخاطر گرسنگی اش بدزدد. حتی اگر نانی بدزدد که زیاد تولید شده باشد و یا فاسد شده باشد. مطرح کردن یک چنین چیزی به عنوان دزد فقط از مغز فاسد جامعۀ استثماری تراوش می کند. برای حقوق طبیعی انسانی نباید ارزش مادی(پولی، ملکی) تعیین کرد و برایش قانون وضع کرد و اگر تعیین می شود و یا وضع می کنند و کرده اند مطمعناً برای دزدی است و می خواهند بدزدند که می دزدند. دزد آن کسی است که از حقوق طبیعی اش بیشتر دارد (هرکسی که می خواهد باشد و به هرشکل، رنگ و بویی که می خواهد باشد)، و یا اینکه بیشتر از حقوق طبیعی اش به ارث (ارث زمانی وجود دارد که مالکیت و پول باشد) برده است، که گذشتگان دزدیده اند.

               این دزدان جنگل ها، خشکی ها، دریاها و آسمانها و اکنون سیارات را مالکند و از آن خود می دانند و بقیه استثمارشوندگان، طلسم شدگان و تعظیم کنندگانند. این دزدان معادن ها، بیمارستانها، مراکز آموزشی و ورزشی و انسانها را مالکند و از آن خود می دانند. این دزدان هر چیزی، به هر شکلی و یا به هر عنوانی را مالک می شوند و برای آن قانون می گذرانند تا بتوانند آنرا شرعی(قانون دولت) کنند و بتوانند آنرا خریدو فروش کنند و استثمار را بزرگتر و قوی تر کنند.

               آنهایی که بیشتر از حقوق طبیعی خود دارند، درواقع این دزدان بدون حمایت استثمارگران  و حکومتمداران مثل دولت، مراکز اداری، قضایی، نظامی.... و متا فیزیک نمی توانند روی دوپای خود به ایستند. با قوانین همین استثمارگران، از طریق نماینده گانشان(حکومت و متافیزیک) دزدی خود را شرعی جلوه می دهند و به عنوان یک حق به اصطلاح طبیعی می دانند. و تازه استثمارگران و حکومتمداران و متافیزیکان در همین چارچوب قوانین استثماری دزدی میکنند، که در مواقعی علنی و یا مخفی است که بعضی وقتها علنی می شود. و تازه جلوی کسی که برای حقوق طبیعی اش به اصطلاح دزدی می کند، حکومت یعنی دولت و ..... را به جانش می اندازند. و فقط استثمارکران که هیچ وقت از گرسنگی نمی میرند حق دزدی دارند. آنها چپاول و غارت کردن طبیعت(جنگلها، حیوانات، دریاها، خشکی ها، غارها، ...) را دزدی نمی دانند چونکه ملک خود می بینند.   

               زمین نمی تواند و نباید ملک باشد و اگر هست، دزدی از طبیعت است چونکه همه در آن حق دارند حتی حیوانات و گیاهان. زمین، آب، هوا نمی توانند و نباید ملک باشند تا بتوان آنها را خریدو فروش کرد. کشور درواقع زمین ملک شدۀ دزدی از طبیعت است. دزدی چه از انسان و یا از طبیعت فرقی نمی کند، دزدی است.  مثلاً انسان تا آنجایی به مکان احتیاج دارند که بتوانند به حقوق طبیعی خود دست یابند، یعنی استراحت کنند، پاک باشند، تفریح کنند، بخوابند، تغذیه کنند، از نظر محیطی و زمانی در امان باشند، روابط جنسی برقرارکنند و غیره. بیشتر از آن بهیچ عنوان از آن هیچ احدی نیست. بلکه از آن همه حتی حیوانات و گیاهان و درختان است. حتی موجودات زندۀ آن طرف دیگر کرۀ زمین هم در آن حق دارند. انسان بهمان اندازه که از طبیعت می خورد باید به او برگرداند. و نه اینکه حتی مرده هایش را در زندانهایی به اسم قبرستانها جمع کنند. در طبیعت چه گیاهان، چه حیوانات، آب، هوا، چه انسان و چه جنگل و درواقع مجموعۀ ارگانیسم زندۀ زمینی یک رابطۀ دیالکتیکی با هم دارند که بدون همد یگرنظم طبیعت به هم می خورد. انسان به اندازه ای از آنها باید استفاده کند که به حقوق طبیعی اش مربوط است و خارج از آن چیزی جز دزدی نیست. درواقع استثمارگران و حکومتمداران و متافیزیکان هم از انسانها می دزدند و هم از طبیعت. و تازه برای آن انواع قانونها می گذرانند و آنرا به قول خود شرعی می کنند و بعد برایش هم باید پول پرداخت.

               ��اید در نظر داشت که حکومت یعنی دولت، مراکز عریض طویل اداری،  نیروهای نظامی، انتظامی، کنترل، قضایی، خبری، خبرچینی، مزدوری، متافیزیک و زندانها برای آن بوجود نیامده اند که به شما گرسنگان، زحمتکشان، کارگران، استثمارشوندگان، محکوم شدگان، تعظیم کنندگان کمک کنند. با اینکه بعضی از آنها از زحمتکشان هستند. برای آن وجود دارند که نگذارند که زحمتکشان و گرسنگان و عاشقان حقشان را از دزدان و درواقع استثمارگران و نمایندگان آنها(حکومتمداران و متافیزیکان) بگیرند. و برای این بوجود آمده اند و می آیند که منافع استثمارگران را حفظ کنند و گسترش دهند و متمرکز کنند و درواقع جامعۀ استثماری را نگه دارند. استثمارشوندگان هم برای پول دست به هر کاری می زنند و باید بزنند. اگر نه گرسنگان را به زندان می اندازند و یا تبعید می کنند، می کشند، شکنجه می دهند و غیره. بعضی ها می گویند اگر دولتمردان، استثمارگران، مراکز اداری، نظامی، انتظامی و غیره دزدی می کنند، می چاپند، غارت می کنند، دروغ می گویند و هزاران کثافتکاری دیگر هم می کنند، خوب می کنند. بخاطر اینکه قدرت دارند، پول دارند، ملک دارند، همۀ امکانات را هم در اختیار دارند و شماها بدبختان و گرسنگان و یا زحمتکشان اصلاً علکی بدنیا آمده اید و تازه کثیف هم هستید، جمعیت کرۀ زمین را هم زیاد می کنید، شلوغ می کنید، جنگلها را نابود می کنید، مواد مخدر را گسترش می دهید و غیره و غیره. زحمتکشانی که کفش درست و حسابی ندارند را با هزاران تحمت و افترا، مقصر می کنند و آنهایی که همۀ اینها(تحمت ها) را در خود و وجود خود دارند هیچگونه تقصیری ندارند.

               انسانها برای بدست آوردن حقوق طبیعی خود یا خود فروشی می کنند، بعضی ها بدن خود را می فروشند، بعضی ها نیروی بازوی خود، پاهای خود، دستهای خود، چشمهای خود، موهای خود، آلتهای جنسی خود، فکر خود و یا شیوۀ کار خود را می فروشند. حتی کسانی هم هستند که عضو های بدن خود را می فروشند.

               و بعضی ها دزدی می کنند، بعضی ها از طبیعت می دزدند و می فروشند، از انسانها می دزدند و یا انسانها را خرید و فروش می کنند و با قوانین همین استثمار گران هم آنها را مالک می شوند. آنها حقوق طبیعی انسانها را می دزدند و بعضی ها را مجبور می کنند تا بچه های خود را بفروشند، خارج از اینکه تصور کنند که بچه ها نه فروشی اند و نه خریدنی و اینکه آنها ملک نیستند. بچه ها ملک هیچ کسی نیستند. بوجود آوردن هم نوع ملک نیست بلکه هستی انسانی است. انسان و یا هر موجود دیگری که برای هستی خود به هر شکلی مبارزه می کند مطمعناً دزد به حساب نمی آیند و این خارج از ارادۀ آنهاست. این استثمارگران و حکومت مداران و متافیزیکان که بیشتر از حقوق طبیعی خود دارند دزد اند اگر نه نداران برای حقوق طبیعی خود مبارزه می کنند که هستی آنها را تشکیل می دهد. البته این دزدان هستند که دیگران را دزد بحساب می آورند.

               ارزش فقط در جامعۀ استثماری است که وجود دارد اگر نه نمی توان برای هر هستی ارزشی تعیین کرد. پول و ملکی کردن هر چیزی و ارزشی کردن آنها فقط برای دزدی است. اگر نه یک دانه گندم ارزشش میلیارها بیشتر از تمام ارزشهای(طلاها و الماسهای) استثماری است. چونکه یک دانۀ گندم هستی است، زندگی است درصورتیکه آنها فلزند، سنگ هستند و زنده نیستند. بطوری که ملیونها تن گندم را برای مقداری طلا و الماس به نابودی می کشانند و کرده اند. زنده ها را می کشند تا مرده ها را زنده کنند. که فقط از مغز علیل بعضی از انسانها می تواند تراوش کند.   







 

 زنده باد آزادی    زنده باد برابری    زنده باد همبستگی و هم یاری

  برای باز کردن قطعنامۀ هم یاران بصورت پ. د. ف. اینجا کلیک کنید.

PDF,1

این کتاب به زبان فراسه با این نام  (Le défi est lancé!Manifeste du Communisme) و به وسیلۀ (Edition Baudelaire) و نوشتۀ (Mehdi Shohrati) چاپ و منتشر شده است. این کتاب را می توان مجانی از آدرس زیر بصورت پ. د. ف. بدست آورد. 

   PDF,2