قطعنامۀ هم یاران                                                              مهدی شهرتی
     هکرها شدیداً به این سایت حمله کرده اند. ضبط کنید. نسخه بردارید.                                                                                        
                                                                                                                                                                    

 فلسفۀ علمی یا ماتریالیسم                                                                  وقتی که علم موضع می گیرد !                                                                            دهریون 
                                                           

mehdi.shohrati@asrehamyaran.com

نوشته ها :
  درمورد این سایت 

هدف چیست؟ 

مسئله چیست ؟ 

چه باید کرد ؟

  
تفکر علمی یا تفکر منطقی

 فلسفه

علم 

 دیالکتیک

دیالکتیک چیست؟ از احسان طبری.

 متافیزیک

استثمار

تاریخ استثمار

  پول، مالکیت و مبادله

دمکراسی

 حکومت، دولت

  همبستگی، هم یاری،
همکاری،اتحاد


حکومت مدنی یا قانونی، یا عدالت اجتماعی

  طبقه بندی علمی جامعه  

شناخت و آگاهی

جامعۀ هم یاران
      یا          
کمونیسم


  بحران و رونق
 
 فتشیسم کالا

سازمان
 
 دزد  

حقوق طبیعی

  مرغ  یا  تخم مرغ

   چه حکومتی در ایران

   نبرد کیهانی اهریمن
و
اهورامزدا


 "یار دبستانی من"

 جنگ  و  صلح

  زمین و زمان از آن شما
نیست


زمان
  
پیش بسوی برابری

بدون پول!؟ چطور؟

 همۀ ما محکوم شدگان همین زمینیم

       آزادی       

در هر آفریده ای- آفریننده ای نهفته است

     بیداد

    رفقای حزب توده ایران   

  پرویز شهریاری

  عشق

   خانواده  

   ادب و بی ادب 

        نبرد با استثمار نبردی کیهانی    

نامه های ارسال شده

نامه های دریافت شده





 

 



         نبرد کیهانی اهریمن و اهورامزداییه  خیر   و   شر
  

          با مطرح کردن چنین تیتری مسئله بهتر مشخص تر می شود. چونکه برای اهریمن هم منطقی (خیری) وجود دارد اگر نه اهریمن نمی شود. فعالیت اهریمن برای خودش خیر و برای دیگری شر است، در صورتی که فعالیت اهورامزدا برای خودش شر است و برای دیگری خیر. ما بحثمان در اینجا مشخص کردن به اصطلاح این تضادها است و آنهم بزبان ساده. چونکه آنها تضاد نیستند. توضیح می دهیم. ولی اول ببینیم که در مورد تضاد و تضادها چه گفته شده است. 

          در قطعات زروانی در ادبیات پهلوی اشاره هایی برا ینکه اورمزد یک خدای دردکش است، کم نیست. «در این افسانه ها اهریمن یک خدای بسیار توانا است. مزده یسنا که نقطۀ مقابل دیویسنه است آموزش خود را بر قبول نبرد دو عنصر متضاد اورمزد (اهورامزدا) و اهریمن (انگرامائی نوئو) مبتنی ساخته است. گاه اهریمن که معنای لغوی آن گوهر و سرشت تیره است در مقابل سپیتامن (یاسپنتامائی نو) بمعنای گوهر و سرشت روشن و مقدس قرار می گیرد. سراپای هستی از این نبرد که به پیروزی مبدأ خیر (اورمزد) ختم خواهد شد انباشته است. در یسنای 45 قطعه 2 بیان جالبی از این نبرد وجود دارد:

          "من می خواهم سخن بدارم از آن دو گوهری که در آغاز زندگی وجود داشتند، از آنچه که آن گوهرخرد مقدس با آن گوهرخرد خبیث گفت اندیشه و آموزش و خرد و آرز و گفتار و کردار و زندگی و روان ما با هم یگانه و یکسان نیست."    (از کتاب"جنبش های اجتماعی در ایران، احسان طبری صفحۀ65)».

           در فلسفۀ چین باستان هم از یان و این، دو عنصر متضاد مطرح شده است.

          چارلی چاپلین می گفت از فقر پولدار شده است.

          در کتاب "آزتکهای مکزیک" آمده است: بنظر آزتکها نبرد دائمی بین نور و ظلمت، سرما و گرما، شمال و جنوب، غروب و طلوع آفتاب جریان داشت. حتی ستارگان را به شرقی و غربی تقسیم میکردند. (از کتابThe Aztecs تألیفG.C.Vallient of Mexico لندن1990 صفهۀ175)

          جنبش کمونیستی معتقد به مبارزۀ طبقاتی بین دارا و ندار، بین استثمارگر و استثمارشونده، بین فقر و ثروت است (به مانیفست حزب کمونیست رجوع شود). 

          « درس17: قانون وحدت و مبارزۀ اضداد

          " اضداد، گرایشها و جوانب اساسی درونی هر شئی و پدیده ای هستند که متقابلا یکدیگر را طرد می کنند و یک دیگر را فرا می خوانند." ص 147 کتاب اول ماتریالیسم دیالکتیک اثر امیر نیک آیین و چاپ حزب تودۀ ایران (این جمله نه به تضاد ها می خورد و نه به متقابلین. مهدی نویسندۀ این متن)

          "آیین مهر یا میترا پرستی، نور و تیرگی را نبرد دائمی، در وابستگی متقابل و در حرکت، در رابطه با امکان واقعیت می دید." ص148 همانجا»

          «جلالدین مولوی رومی وجود دو قطب در شئی (و پدیه ها)، وحدت اضداد را چنین بیان می کند.

               " شب چنین با روز اندر اعتناق                     مختلف در صورت اما اتفاق

                روز و شب، این هردو ضد و دشمنند               لیک هر یک، بر حقیقت میتنند

               هر یکی خواهان دیگر همچو خویش                از پی تکمیل فعل و کار خویش"

         ویا

               "صلح اضداد است این عمر جهان                   جنگ اضداد است عمر جاودان"

          در بیان همین معانی  در مثنوی چنین می خوانیم:

               "این یکی ذره، همی پرد به چب                     و آن دگر، سوی یمین، اندر طلب

               ذره ای بالا و ان دیگر، نگون                       جنگ فعلی شان ببین اندر سکون

               جنگ فعلی هست از جنگ نهان                      زین تخالف، آن تخالف را بدان

               این جهان جنگ است چون گل بنگری               ذره ذره همچو دین با کافر" همانجا ص149»

          در این کتاب از تضادهای منطقی یا "تضادهای واقعیت عینی و یا به عبارت علمی فلسفی تضادهای دیالکتیک" نام می برد. همانجا ص149 " تضاد منطقی، بیان و در عمل، نشانۀ ناپیگیری و اشتباه است. ما آنها را طرد می کنیم و می کوشیم در کردار و گفتار از آنها اجتناب ورزیم. تضاد عینی، در خود واقعیت ، در طبیعت و اجتماع در سرشت هر شیئی و پدیده هست. ما آنها را مطالعه می کنیم، باز می شناسیم و در نظر می گیریم." همانجاص149 " تضادها رابطۀ بین متقابل هاست، اضداد جنبه های تضاد هستند. تضاد نسبت و رابطه است بین جهات و گرایش های متقابل و مغایر با هم در درون یک کل، وجود هر یک مرهون دیگر است و نافی دیگری. وحدت اضداد پیوند بین دو قطب متضاد است." ص150

          و در جای دیگر می گوید: "وحدت اضداد و پیوند نا گسستنی آن ها ناشی از این واقعیت است که آن ها با هم یک روند یگانۀ متضاد را تشکیل می دهند. رابطۀ بین قطبها رابطه ی دو جهت در حال مبارزه است. اضداد متقابل وجود یکدیگر را مشروط می کنند، یعنی یکی بدون دیگری نمی تواند وجود داشته باشد."..."اساس پیوند اضداد، مبارزۀ بین آنهاست." ص152

          «نبرد اضداد دائمی است، مطلق است، وحدت آن ها نسبی است، گذرا و موقتی است. لنین می نویسد: " مبارزۀ بین اضداد مطلق است همچنانکه حرکت و تکامل مطلق اند." ص152

          لنین می نویسد: " تکامل عبارت است از مبارزه بین اضداد" ص153 »

          در صفحۀ 156 از تضاد درونی و یا داخلی و تضاد برونی یا خارجی نام برده می شود. در صفحۀ 158 از تضاد اصلی و تضاد فرعی هم نام برده شده است. و در صفحۀ 161 از تقسیم تضادها به آشتی پذیر و آشتی ناپذیر هم یاد می شود. در صفحۀ 164 در مورد "درس 18: قانون گذار از تغییرات کمی به تحولات کیفی" (تأکید از مهدی است) بحث می شود. و "مضمون و شکل  دو مقولۀ متقابلا به هم پیوسته فلسفی هستند که خطوط مشخصه و جوانب مرتبط هر شیئی یا پدیده را نشان می دهند." ص220 همانجا مثل مقولات کمیت و کیفیت، مضمون و شکل و غیره.

          "هیچ ضرورتی نیست که به شکل تصادفی بروز نکرده باشد. و هیچ تصادفی نیست که در لحظۀ وقوع همچو ضرورت جلوه نکند." همانجا ص249 و در رابطه با مقولات جبر و اختیار می گوید: " فلسفۀ مارکسیستی- لنینیستی، معتقد است که جبر و اختیار دارای رابطه و پیوستگی متقابل دیالکتیک هستند.

     -          تصریح می کند که ضرورت عینی و جبر، در رابطه با اراده و شعور بشر، عامل اولیه است. (یعنی یک طرف متقابل عامل اولیه، مهدی)

     -          تأکید می کند که انسان ها بر شالودۀ شناخت جبرو ضرورت، امکان می یابند تا ضرورت عینی را تغییر دهند.

     -          نتیجه می گیرند که اختیار عبارت است از شناخت جبر و قانونمندی عینی و تسلط بر نیروهای طبیعی و اجتماعی  بر شالودۀ شناخت آن ها.

     -          خاطر نشان می کند که اختیار یک محصول تکامل تاریخی است و در مرحلۀ معینی از رشد جامعه بشری دست یافتنی است." همانجاص260

          امیر نیک آیین در ماتریالیسم تاریخی در رابطه با مقولات پایه  و روبنا به نقش تعیین کنندۀ پایه و نقش فعال روبنا می پردازد. درس55و56و57

          در صفحۀ 120 از تضاد بین کارگر و سرمایه دار مطرح می شود. در صفحۀ 124 از دو طبقۀ اساسی "بورژوازی و پرولتاریا" بیان می گردد.

          «مارکس و انگلس با این بررسی علمی باین نتیجه می رسند که: " برده و آزاد، پاتریسین و پلب، مالک زمین و رعیت، استاد صنعتگر صاحب کار و شاگرد بطور خلاصه اسیر کنندگان و اسیران در تضاد دائمی بوده و با یکدیگر مبارزه ای بدون انقطاع گاه پنهان و گاه آشکار داشته اند. این مبارزه همیشه با تحول انقلابی تمام بنای جامعه یا نابودی مشترک طبقات متخاصم پایان پذیرفته است."» همانجا ص153

          در صفحۀ 152 تا 161 از نبرد طبقاتی صحبت شده است. "این نبرد عظیم که دارای شکلهای اقتصادی و سیاسی و ایدئولوژیک و فرهنگی و دیپلماتیک و غیره است. در سراپای رشد جامعه بشری و سیر حوادث، در همه جا، تأثیر ژرف بجای میگذارد." همانجا ص162

          برای شناخت بیشتر به کتاب ها مراجعه شود ولی توضیح این تضادها چیزی برای مسئلۀ ما در اینجا حل نمی کند.

          بعضی ها یکی را برتر از دیگری و یا مسلط بر دیگری می دانند. بعضی ها هم منتظر جنگ بین آندو هستند. بعضی ها یکی را اولی و دیگری را دومی مطرح می کنند. بعضی ها هم آنها را دویی (دوتایی) می گویند.

          همانطور که می بینید در یکی دوجا از آنها به عنوان متقابلین نام برده می شود. درواقع همۀ آنها  متقابلین هستند و با هم هیچگونه تضادی ندارند. توضیح می دهیم.

          آنها سخت به هم وابسته اند و یکی بدون دیگری نمی تواند وجود داشته باشد و یا مفهومی داشته باشد. مثلا علت وجود خیر و شر در چیز دیگری است. درواقع پدیده ها و یا اشیاء هستند که متقابلین خود را بوجود می آورند. مثال ساده می زنیم: یک خودکار را به شکلی در دستهای خود بگیرید و نگاه کنید. این خودکار بلاجبار متقابلین بالا و پایین، چپ و یا راست (بشکلی که گرفته اید) را در خود دارد. سازندۀ آن اصلا به این متقابلین توجه نمی کند ولی خودکارانه بوجود می آیند. بخاطر اینکه متقابلین مطلقند. پس از مقولات فلسفی هستند و خودکارانه بر اساس قوانین عمل می کنند. یک خودکار نمی تواند بالا و پایین و یا چپ و راست نداشته باشد. هر پدیده ای و یا شیئی مقولات متقابلین را در خود دارند و بصورت خودکارانه عمل می کنند.

          در هیاهوی تحولات اقتصادی(تحرک و جنبش پول، مالکیت و مبادله) ورشکستگی، فقر، بیکاری، خوشکسالی، بحران و تورم تولید شر می کنند، بطوری که  اهریمنان بجانشان می افتند و بیشتر اهورا مزدا را می طلبند و در مقطع رونق اقتصادی و تولید کافی، انگار بهشت برین را در اختیار دارند و لذت خدایی و درواقع خدایی می کنند. (مثل انحصارات بزرک مالی، ملکی، نظامی، مخدری جمهوری اسلامی، سرداران سپاه) ولی برای بدست آوردن چنین امکاناتی اهریمنانه عمل می کنند و از طبیعت و زحمتکشان می دزدند و غارت می کنند و آنهارا می کشند و تجاوز می کنند تا بهشت خود را نگه دارند و گسترش دهند. برای اینکه یک عده ای در بهشت باشند باید یک اکثریتی در جهنم غوطه ور شوند و در لجن طبیعت وآب لجن دار بنوشند. (به فتیشیسم کالا در قطعنامۀ هم یاران در همین سایت مراجعه شود.)

          در این ورشکستگی، بحران، فقر، بیکاری، فشار و استثمار شر می کنند و به خیابانها می ریزند، می شکنند و خراب می کنند و مجبورند بکنند، اگر نه خود بدبخت می شوند که هستند. این عمل خودکارانه انجام می شود. درواقع سیستم (روابط) پولی، ملکی و مبادله ای تولید طبقات می کند. از بین بردن یک طبقه، از بین بردن طبقات یعنی این متقابلین نیست. برای اینکه این متقابلین (درا و ندار، استثمارگر و استثمار شونده، کارگر و سرمایه دار، ارباب و رعیت، برده و برده دار، فقیر و ثروتمند، پرولتر و بورژوا) از بین بروند باید پدیده ای که آنها را ایجاد کرده اند از بین برود تا طبقات خود بخود و بدون مشکل از بین بروند. (برای شناخت بیشتر به کتاب قطعنامۀ هم یاران در این سایت مراجعه شود.)

          اینجا مسئلۀ مرغ و تخم مرغ  هم همینطور است. مرغ و تخم مرغ یک مقولۀ متقابلین هستند و از قوانین متقابلین  پیروی می کنند(در همین رابطه در همین سایت رجوع شود). به متقابلین جبر و اختیار، جنگ و صلح، ضرورت و تصادف، کمیت و کیفیت و غیره در بخش مخصوص قوانین و مقولات علمی، متقابلین و متضادین در همین کتاب رجوع شود، در آنجا بیشتر و ساده توضیح داده شده است.

          متقابلین همیشه با همند و جهت دارند و اگر متقابلین مشابه ای بوجود آید و یا وجود داشته باشد باید آنها را در همسوی واقعی آنها گذاشت. مثال ساده ای می زنیم:

     -          اگر یک آهن ربا را که قطب (متقابلین) مثبت و منفی دارد در دستهای خود بگیرید و اگر خواسته باشید با جدا کردن یک پل، آنرا نصف کنید باز هر دو قطب را خواهید داشت و اگر این عمل را (نصف کردن را) ادامه دهید در آخر بجایی می رسید که دیگر آهن ربا، آهن ربا نیست و پل هایش هم از بین رفته اند.

     -          اگر آهن ربای  دیگری را در مقابل آهن ربای اولی قرار دهید و اگر قطبهای آنرا رعایت نکنید همدیگر را حل می دهند. درواقع می خواهند بگویند که جهت گیری غلط است و باید آهنربا را چرخاند، اگر نه خود آنرا می چرخاند تا بصورت یک آهن ربا تبدیل شود.

          دو قطب متقابلین  نمی توانند متضاد هم باشند چونکه سخت به هم وابسته اند. این مثال در تمام مقولات متقابلین صدق می کند.

          متقابلین موتور هستی هستند و مطلقند یعنی نه زمان و نه مکان می شناسند و در همۀ اشیاء و پدیده ها وجود دارند. تاموقعی که عامل بوجود آورندۀ آنها وجود داشته باشند وجود دارند و ظاهر می شوند و خودکار عمل می کنند. حتی در تصورها و متافیزیک هم وجود دارند.

          متضادین مقولاتی هستند که هر طرف آن مستقل عمل می کند و احتیاج به وجود دیگری ندارد، درصورتیکه متقابلین درست برعکس سخت به هم وابسطه اند و یکی بدون دیگری بی مفهوم است. (رجوع شود به بخش قوانین و مقولات علمی در قطعنامۀ هم یاران)

          این یک مبحث بسیار شیرین و ساده است که باعث می شود دریچۀ دیگری بر روی انسان باز کند و عصر جدیدی در مقابل انسان قرار دهد.

    جا دارد اینجا هم از شعر زیبای مولانا جلالدین رومی نقل کنیم که چطور این متقابلین را در مقابل هم قرارداده است.

          نه پيامم نه کلامم

          نه سلامم نه عليکم

          نه سپيدم نه سياهم

          نه چنانم که تو گويی

          نه چنينم که تو خوانی

          و نه آنگونه که گفتند و شنيدی

          نه سمائم نه زمينم

          نه به زنجير کسی بسته‌ام و برده دينم

          نه سرابم

          نه برای دل تنهايي تو جام شرابم

          نه گرفتار و اسيرم

          نه حقيرم

          نه فرستادۀ پيرم

          نه به هر خانقه و مسجد و ميخانه فقيرم

          نه جهنم نه بهشتم

          چُنين است سرشتم

          اين سخن را من از امروز نه گفتم، نه نوشتم

          بلکه از صبح ازل با قلم نور نوشتم...

          گر به اين نقطه رسيدی

          به تو سر بسته و در پرده بگويــم

          تا کســی نشنـود اين راز گهــربـار جـهان را

          آنچـه گفتند و سُرودنـد تو آنـی

          خودِ تو جان جهانی

          گر نهانـي و عيانـی

          تـو همانی که همه عمر بدنبال خودت نعره زنانی

          تو ندانی که خود آن نقطۀ عشقی

          تو خود اسرار نهانی

          تو خود باغ بهشتی

          تو بخود آمده از فلسفۀ چون و چرايی

          به تو سوگند

          که اين راز شنيدی و نترسيدی و بيدار شدی در همه افلاک بزرگی

          نه که جُزئی

          نه که چون آب در اندام سَبوئی

          تو خود اويی بخود آی

          تا در خانه متروکۀ هرکس ننشـــينی و

          بجز روشنــي شعشـعۀ پرتـو خود هيچ نبـينـی

          و گلِ وصل بـچيـنی....

 

                                        مولانا جلال الدين رومي بلخی


 

 

 

 زنده باد آزادی    زنده باد برابری    زنده باد همبستگی و هم یاری

  برای باز کردن قطعنامۀ هم یاران بصورت پ. د. ف. اینجا کلیک کنید.

PDF,1

این کتاب به زبان فراسه با این نام  (Le défi est lancé!Manifeste du Communisme) و به وسیلۀ (Edition Baudelaire) و نوشتۀ (Mehdi Shohrati) چاپ و منتشر شده است. این کتاب را می توان مجانی از آدرس زیر بصورت پ. د. ف. بدست آورد. 

   PDF,2