قطعنامۀ هم یاران                                                              مهدی شهرتی
     هکرها شدیداً به این سایت حمله کرده اند. ضبط کنید. نسخه بردارید.                                                                                        
                                                                                                                                                                    

 فلسفۀ علمی یا ماتریالیسم                                                                  وقتی که علم موضع می گیرد !                                                                            دهریون 
                                                      

mehdi.shohrati@asrehamyaran.com

نوشته ها :
  درمورد این سایت 

هدف چیست؟ 

مسئله چیست ؟ 

چه باید کرد ؟

  
تفکر علمی یا تفکر منطقی

 فلسفه

علم 

 دیالکتیک

دیالکتیک چیست؟ از احسان طبری.

 متافیزیک

استثمار

تاریخ استثمار

  پول، مالکیت و مبادله

دمکراسی

 حکومت، دولت

  همبستگی، هم یاری،
همکاری،اتحاد


حکومت مدنی یا قانونی، یا عدالت اجتماعی

  طبقه بندی علمی جامعه  

شناخت و آگاهی

جامعۀ هم یاران
      یا          
کمونیسم


  بحران و رونق
 
 فتشیسم کالا

سازمان
 
 دزد  

حقوق طبیعی

  مرغ  یا  تخم مرغ

   چه حکومتی در ایران

   نبرد کیهانی اهریمن
و
اهورامزدا


 "یار دبستانی من"

 جنگ  و  صلح

  زمین و زمان از آن شما
نیست


زمان
  
پیش بسوی برابری

بدون پول!؟ چطور؟

 همۀ ما محکوم شدگان همین زمینیم

       آزادی       

در هر آفریده ای- آفریننده ای نهفته است

     بیداد

    رفقای حزب توده ایران   

  پرویز شهریاری

  عشق

   خانواده  

   ادب و بی ادب 

        نبرد با استثمار نبردی کیهانی

اعلامیهٔ کمیته مرکزی حزب توده ایران    

نامه های ارسال شده

نامه های دریافت شده





 

 

                             استثما ر

         

          همانطور که گفته شد جامعه یک ارگانیسم زنده است که از انسانهای زنده و روابط بین این انسانهای زنده تشکیل شده است . هر ارگانیسم زنده به بیماری مبتلا می شود. استثمار یک نوع بیماری است که در درون روابط بین انسانها وجود دارد. و به عبارت دیگردر جامعه وجوددارد. انسانهای زنده بتنهایی جامعه را تشکیل نمی دهند. زمانی تشکیل می دهند که با هم روابطی داشته باشند. درواقع جامعه روابط بین انسانها است. عاملی که باعث می شود انسانها با هم رابطه برقرار کنند حقوق طبیعی شان است. که خود همین رابطه برقرار کردن هم جزو حقوق طبیعی انسانی است.

          باید در نظر داشت که طبیعت روابط جوامع حیوانی و انسانی را بر اساس حقوق طبیعی خود تعیین می کند و کرده است. طبیعت هم یک سری قوانین و مقولات دیالکتیک است. اگر به جوامع حیوانی (حیواناتی که جمعی زندگی میکنند) توجه کرده باشیم روابط بین هر عضو جامعه با دیگری بر اسا س حقوق طبیعی شان است، که آنها را بوجود آورده است. و غیر آن برای هر عضو جامعه بی مفهوم است. اینجاست که می گوییم، این حقوق طبیعی هر عضو است که آنرا وابسطه به جمع می کند. مثلا مثل وابسته بودن شکم به غذا و یا اینکه وابسته بودن ماهی به آب. یعنی اینکه این حقوق طبیعی است که برای هر موجود زنده تصمیم میگیرد. و نبود این حقوق حرفی از آن موجود زنده نمی توان داشت.

          باید همیشه در نظر داشته باشیم که روابط بین انسانهاهمینطوری صورت نمی پذیرد، بلکه عوامل عینی دارد. درواقع قوانین ومقولاتی که خارج از ارادۀ انسان است دارد. بدن انسان احتیاج به مواد غذایی دارد و این خارج از ارادۀ اوست. می توان آن را تا مدتی بسیار کوتاه سد کرد همانطور که در جوامع استثماری می شود. ولی نمی توان آنرا ازبین برد و تا آنجایی بدن دوام می آورد که انباشتش تمام شده باشد. این مثال درمورد مجموع عواملی که حقوق طبیعی را بوجود می آورند، صد ق می کند. و یا به عنوان مثال انسان قادر نیست بدون دفع زندگی کند و یا بدون روابط جنسی زندگی کند. می توان جلوی آنرا تا مدتی سد کرد که نباید کرد ولی نمی توان آنرا ازبین برد و یا گوشها و چشمها و دهان را درمقابلش بست و یا اینکه آنرا ممنوع کرد و قوانین گذراند.

          حقوق طبیعی هستی ارگانیسم زنده است و هر چیزی غیر از آن برایش بی مفهوم است. البته در مغز انسانها هر چیزی، حتی هیچ را هم می توان مفهوم دار کرد. ولی واقعیت عینی خارج از ذهن چیز دیگری است که قوانین و مقولات دارد و بدون این قوانین بی مفهوم است و این قوانین و مقولات خودکار عمل می کنند. انسانها هم بر اساس همین عامل حقوق طبیعی با هم رابطه برقرار می کنند. انسان بدون انسان دیگری قادر به زندگی نیست، بخصوص اینکه نر و مادۀ آن باید حتمأ رعایت شود. می توان آنرا محدود به یک مدت زمان کرد ولی نمی توان آنرا برای همیشه جدا کرد. و یا اینکه نرها را از ماده ها جدا کرد. انسانها سخت به هم وابسته اند. و به همان اندازه هم یک جامعه نمی تواند خارج از جوامع دیگر زندگی کند. بخاطر اینکه احتیاجات انسان فقط از یک منطقه بدست نمی آید، بلکه از تمام کرۀ زمین بدست می آید. و یا مثلا یک جامعه قادر نیست همه چیز را کشف کند(دریابد). کشف را تمام جوامع می کنند.

          همانطور که گفته شد، انسانها بر اساس همین عامل حقوق طبیعی با هم رابطه بر قرار می کنند. ولی اینجا، درست همینجا یک اشکالی وجود دارد. در واقع باید گفت که می بایستی رابطه بر قرار می کردند و یا بکنند. ولی این حقوق وابسته به عامل دیگری است که به آن استثمار می گوییم.

           انسانها برای اینکه به حقوق طبیعی خود برسند به پول احتیاج دارند. به عنوان مثال شکم انسان وابسته به مواد غذایی است و این وابستگی یک وابستگی طبیعی است، که بدون آن وجود عینی نمی تواند داشته باشد. ولی یک عاملی(استثمار) جلوی این وابستگی را می گیرد و تا پول نباشد این وابستگی بین شکم و غذا حل نمی شود. با وجود اینکه در طبیعت این وابستگی بی مفهوم است. یعنی نمی توان از ماهی بخاطر احتیاجش به آب پول گرفت و یا در مقابلش چیزی گرفت. وقتی که شکم انسان به مواد غذایی احتیاج دارد باید حتماً به مواد غذایی دست یابد، آنهم به هر شکل و به هر عنوانی. چونکه هستی او وابسته به همین حقوق طبیعی اش است.

          شکم انسان پول حالیش نمی شود ولی روابط انسان به انسان و شکم او تحمیل می کنند که باید پول داشته باشد. این تضادی است که هیچ وقت حل نمی شود. و انسانها هم برای بدست آوردن پول دست به هر کاری می زنند و مجبورند بزنند.

          استثمار(پول، مالکیت و مبادله) یک نوع بیماری اجتماعی است که در روابط بین انسانها وجوددارد که جلوی روند تاریخی منطقی جامعه را سد می کند. با در نظر گرفتن اینکه این بیماری به نابودی نسل بشر و یا خیلی از موجودات زنده برروی زمین خواهد انجامید.

          استثمار یک نوع روابط بین انسانها است. روابطی که غیر از روابط طبیعی است. درواقع انسانها برای بدست آوردن حقوق طبیعی شان به استثمار وابسته اند. بطوری که حتی برای تولید هم به استثمار وابسته اند.

          مانطور که گفتیم حقوق طبیعی است که می بایستی برای روابط بین انسانها تصمیم بگیرد و یا باشد ولی اینطور نیست. و این استثمار است که برای روابط بین انسانها تصمیم می گیرد.

           استثمار به تولید تا آنجایی اهمیت می دهد که منافع استثماری را تعمین کند اگر نه آنرا از بین می برد. به خاطر همین تولید اضافی را ازبین می برند. حتی اگر میلیونها نفر مورد احتیاج حیاتی پیدا شوند. استثمار شخص نیست. بلکه یک نوع روابط بین انسانها است و قوانین و مقولات خاص خود را دارد وخارج از ارادۀ انسان عمل می کند. در طبیعت می بایستی حقوق طبیعی را تولید و یا تولید را حقوق طبیعی انسان تعیین کند. یعنی اینکه حقوق طبیعی انسان تعیین کند چقدر به تولید نیاز دارد و تولید برایش تأمین کند. ولی در جامعۀ انسانی کنونی اینطور نیست. تولید و حقوق طبیعی وابسته است به استثمارکه یک عاملی است کاملاً خارج و بیگانه. انسان استثمار را بوجود آورد و بلافاصله از او بیگانه شد و انسانها را بردۀ خود کرد. استثمار با حقوق طبیعی بیگانه است. و حقوق طبیعی هم با استثمار بیگانه است. اینجاست آن تضاد اصلی جامعۀ بشری( که بعد ها بیشتر توضیح داده ایم). و اگر این روند همینطوری ادامه پیداکند انسانها در اثر این تضاد از بین خواهند رفت.

          روابط انسانها بر اساس استثمار پایه ریزی شده است. این روابط چه قبل از میلاد و اکنون وجود دارد. همین عامل خارجی در روابط بین انسانها است که باعث نا هنجاری شده و برای انسان مشکلات زیادی بوجود آورده است.

          یک عامل خارجی در بدن انسان امکان دارد بدن انسان را به نابودی بکشاند. یک عامل خارجی در ب���ن ����امعه امکان دارد جامعه و حتی نسل بشر را به نابودی بکشاند. همانطور که در این جهت در حرکت هستیم.

          ستثمار فقط در جامعۀ انسانی وجود دارد و بوقوع می پیوندد.

          در طبیعت می بایستی حقوق طبیعی را تولید و یا تولید را حقوق طبیعی تعیین کند. یعنی اینکه حقوق طبیعی تعیین کند که چقدر به تولید نیاز دارد و تولید برایش تاٌمین کند و برعکس. ولی چون در جامعۀ استثماری هرکدام وابسته به استثمار هستند، مستقلاً عمل می کنند. و هردو به بحران کشیده می شوند ویا تولید زیاد را از بین می برند و یا شکل آنرا عوض می کنند، چونکه کسی پول ندارد که بخرد، و یا تولید را آنچنان کم می کنند که تقاضا کننده بیشتر شود تا بتوانند گرانتر بفروشند یعنی تورم ایجاد می کنند. در هر صورت شکلش را استثمار تعیین می کند.

 

 زنده باد آزادی    زنده باد برابری    زنده باد همبستگی و هم یاری

  برای باز کردن قطعنامۀ هم یاران بصورت پ. د. ف. اینجا کلیک کنید.

PDF,1

این کتاب به زبان فراسه با این نام  (Le défi est lancé!Manifeste du Communisme) و به وسیلۀ (Edition Baudelaire) و نوشتۀ (Mehdi Shohrati) چاپ و منتشر شده است. این کتاب را می توان مجانی از آدرس زیر بصورت پ. د. ف. بدست آورد. 

   PDF,2