قطعنامۀ هم یاران                                                              مهدی شهرتی
     هکرها شدیداً به این سایت حمله کرده اند. ضبط کنید. نسخه بردارید.                                                                                        
                                                                                                                                                                    

 فلسفۀ علمی یا ماتریالیسم                                                                  وقتی که علم موضع می گیرد !                                                                            دهریون 
                                                           

mehdi.shohrati@asrehamyaran.com

نوشته ها :
  درمورد این سایت 

هدف چیست؟ 

مسئله چیست ؟ 

چه باید کرد ؟

  
تفکر علمی یا تفکر منطقی

 فلسفه

علم 

 دیالکتیک

دیالکتیک چیست؟ از احسان طبری.

 متافیزیک

استثمار

تاریخ استثمار

  پول، مالکیت و مبادله

دمکراسی

 حکومت، دولت

  همبستگی، هم یاری،
همکاری،اتحاد


حکومت مدنی یا قانونی، یا عدالت اجتماعی

  طبقه بندی علمی جامعه  

شناخت و آگاهی

جامعۀ هم یاران
      یا          
کمونیسم


  بحران و رونق
 
 فتشیسم کالا

سازمان
 
 دزد  

حقوق طبیعی

  مرغ  یا  تخم مرغ

   چه حکومتی در ایران

   نبرد کیهانی اهریمن
و
اهورامزدا


 "یار دبستانی من"

 جنگ  و  صلح

  زمین و زمان از آن شما
نیست


زمان
  
پیش بسوی برابری

بدون پول!؟ چطور؟

 همۀ ما محکوم شدگان همین زمینیم

       آزادی       

در هر آفریده ای- آفریننده ای نهفته است

     بیداد

    رفقای حزب توده ایران   

  پرویز شهریاری

  عشق

   خانواده  

   ادب و بی ادب 

     نبرد با استثمار    

نامه های ارسال شده

نامه های دریافت شده

مقاله های ترجمه شده :

سرزمین موش ها

    توتال، برندۀ بزرگ در جنگ با لیبی.
    فرانسه چک بانکهای سویس را رد کرد.
آژانسهای تنبیه کننده.

     اژدهای جدید بازاریان در بانک    مرکزی اروپا مستقر می شوند.  
    گولدمن ساکسGoldman Sachs و یونان : بحثی خون آشام

 
  با ضرب و دستک و دنبک  بر علیه ایران در حرکتند.

     ساخت آمریکا

تولید کردن "حکومت های ناتوان"

 





 

 

 

                                              حقوق طبیعی :


 

           حقوق طبیعی حقوقی است که انسان و یا هر موجود زندۀ دیگر بدون آن چه در کوتاه مدت و یا دراز مدت نمی تواند وجود عینی داشته باشد و در ضمن خارج از ارادۀ اوست و تعیین ارزش (پولی، ملکی) برای آن بی مفهوم است.

          منظور از حقوق در اینجا حقوق قضایی نیست و یا حقوقی نیست که کسی بدهد و یا کسی بگیرد. حقوقی نیست که از مغز انسانها تراوش کند و برایش قانون وضع کرد. حقوق در اینجا هستی ارگانیسم زنده است. حقی نیست که بتوان از آن دفاع کرد و یا رد کرد و یا آنرا مالک شد و یا آنرا خرید و فروش کرد. از این لغت فقط برای مشخص کردن یک واقعیت عینی خارج از ذهن صحبت شده و هر چیز دیگری برایش بی مفهوم است و منظور از طبیعت هم همان هستی است. یک ارگانیسم زنده برای حقوق طبیعی به هستی می رسد و با آن روند زندگی خود را طی می کند و بدون آن بوجود نمی آید. در واقع حقوق طبیعی است که ارگانیسم زنده را تعیین می کند.

          حقوق طبیعی انسان در برگرفته است از :

          تغذیه : هوا (بخصوص اکسیژن)، آب، مواد گیاهی و حیوانی.

          دفع ضایعات.

          خواب، استراحت، تفریح ( مجموع عملکردهای فیزیکی و معنوی برای رشد و تکامل بدن)، پاکیزگی(در همه چیز)، مکان، زمان، کار، سلامتی، روابط جنسی و عشق بازی.

          هر عضو زنده بدون حرکت، دوام چندانی نمی یابد و ازبین می رود و به عضو های دیگر صد مه می زند.

          هر انسانی زنده اشتباه می کند و حق اشتباه دارد.

          هر انسانی زنده مستقل است و حق استقلال دارد.

          هر انسانی زنده به محیط مناسب زیست احتیاج دارد و حق زیست دارد.

          هر انسانی زنده به تنوع احتیاج دارد و حق تنوع دارد.

          همۀ ارگانیسم زنده برروی زمین مستقیم و یا غیر مستقیم به هم وابسته اند. انسانها، حیوانات دیگر، گیاهان، آبها، خشکی ها، دریاها و هوا به هم وابسته اند.

          هر انسانی زنده متفاوت است و حق تفاوت دارد.

          هر انسانی زنده به شناخت دست می یابد و حق شناخت دارد. انسان تنها حیوانی است که به شناخت علمی دست می یابد.

          انسان هم مثل بعضی از حیوانات جمع گرا است و بدون جمع دوام چندانی نمی یابد. انسان مثل بعضی از حیوانات  یک مجموعۀ پدیده ها دارد برای مکالمه کردن، حس لامسه، بویایی، شنوایی و بینایی تا بتواند به حقوق طبیعی خود برسد.

          هر ارگانیسم زنده بر اساس محیط، چه طبیعی و یا اچتماعی خود را سازگار می کند.

          انسان مثل بعض از حیوانات نر و مادۀ آن جدا است.

          انسان یکی از موجوداتی است که هم گاز از خود خارج می کند و هم آروغ می زند، خارج از ارادۀ او.

          اگر آب، هوا، غذا، مکان و زمان به اشکالی تغییر کنند انسان از نظر فیزیکی و معنوی تغییراتی می بینند که در بعضی ها ضعیف و در دیگری قوی تر است. بعبارت دیگر خود را با محیط تطبیق می کند. این تغییرات خودکارانه عمل می کنند.

          ولی استثمارگران، حکومتمداران و متافیزیکان به هر طور که شده می خواهند این قوانین را زیر سلطۀ خود بگیرند و بر آنها حکمروایی کنند، استثمار کنند و برده نگهدارند. خارج از این تصور که افکار پوچ استثمارگران برای هستی بی مفهوم است.

          بین همۀ عنصر های حقوق طبیعی یک رابطۀ دیالکتیکی وجود دارد که اختلال در هر کدام در دیگری بدون تاٌثیر نیست. بعنوان مثال یک رابطۀ منطقی (دیالکتیکی) بین تغذیه و مدفوع و یا بین تغذیه و رابطۀ جنسی و یا محیط و برعکس و غیره وجود دارند.

          تغذیۀ خوب، مناسب و کافی، رابطۀ جنسی خوب، کافی و مناسب، تنفس کردن خوب، مناسب و کافی، استراحت خوب، مناسب و کافی و غیره و غیره سخت به سلامتی انسان وابسته است .

          رشد و تکامل، تجزیه و تحلیل حقوق طبیعی انسانی است. درواقع انسان و یا هر ارگانیسم زنده یعنی رشد و تکامل، تجزیه و تحلیل که به آنها تغییر و تحول می گوییم.

          ماده و نر بدون همدیگر نمی توانند وجود داشته باشند. ماده بخاطر آن ماده است که نر وجود دارد و برعکس. آلتهای جنسی ماده و نر در انسان را طبیعت از هم جدا کرده است و هر کدام با مشخصات خود. زن و مرد با وجود اینکه با همند، یعنی وحدت دارند، یعنی به هم و همکاری هم و برای بقاء انسانی، وابسطه اند، مستقلند. نر و ماده مقوله ای است فلسفی و از قوانین قطبها (و نه ازقوانین تضاد) در فلسفه پیروی می کند.

          روابط جنسی مثل هوا، آب و... برای انسان حیاتی است و در رشد و تکامل انسان و آزادی و خوشبختی انسان تعیین کننده است. هیچ احدی نتوانسته و قادر نیست آنرا ممنوع اعلام کند و یا جلوی آنرا بگیرد و یا سد کند و یا اینکه برای آن قانون وضع کند و یا آنرا وایسته به چیزی کند. در ضمن تنوع در روابط جنسی در رشد و تکامل انسان و آزادی و خوشبختی انسان حیاتی است، بخاطر اینکه انسانها متفاوتند. وابسته کردن یک نفر به نفر دیگر (بلااجبار) ضربه به رشد و تکامل انسان می زند. درواقع تنوع در عشق در رشد و تکامل انسان تعیین کننده است.

          انسان یکی از انواع حیواناتی است که خارج از تولید مثل هم روابط جنسی بر قرار می کند. آنهم بخاطر سیستم بیو لوژیکی اواست. بعضی از حیوانات یک بار روابط جنسی برقرار می کنند و آن یک بار هم برای بقاء نسل آن موجود زنده است. درواقع یک سری قوانین و مقولات بیولوژیکی این پدیده را ایجاد می کنند. ولی در انسان مثل بعضی از حیوانات مشابه آن شکل خاص خود را دارد. تولید مثل ماده و نر در انسان متغییر است با وجود اینکه در بی نظمی آن نظمی(قوانین) نهفته است. نر و ماده در انسان باید بارها روابط جسی برقرار کنند تا همنوع خود را بوجود آورند که یک سری قوانین و مقولات بیولوژیکی آنرا به انسان تحمیل می کنند حتی اگر همنوع خود را بوجود نیاورد با وجود اینکه روابط جنسی فقط بخاطر تضمین همنوع است. اینجاست که می گوییم انسان خارج از تولید مثل هم روابط جنسی برقرار می کند.

          به همان اندازه که تغذیه برای انسان حیاتی است، روابط جنسی برقرار کردن هم برای انسان حیاتی است حتی اگر همنوع بوجود نیاید. احتیاجات جنسی هر فردی را خود بدن آن فرد تعیین می کند و نمی توان از خود درآورد.

          مکان و زمان، آب و هوا، استراحت و خواب، سلامتی و پاکیزگی، محیط مناسب زندگی و روابط جنسی، کار و تفریع و غیره عواملی هستند که برای بدست آوردنشان انسان از حواس خود استفاده می کند. در واقع حواس انسان برای آن وجود دارند تا انسان بتواند به حقوق طبیعی خود برسد. اینها عوامل مادی هستند که عوامل معنوی مثل راحتی و خوشبختی، آزادی و آسایش، زیبایی و لذت و برابری را بوجود می آورند. در واقع زمانی راحتی معنوی بوجود می آید که عاملهای مادی انسان تامین شوند.

          مغز انسان خودکارانه عمل می کند بخاطر همین هیچ قانونی جز قوانین خودرا نمی فهمد. مغز انسان تحت تاثیرسیستم بیولوژیکی بدن است و هم تحت تاثیر محیط چه طبیعی و چه اجتماعی است.

          کنجکاوی که چیزی جز شناخت و شناخت بیشتر و گسترش آن نیست یکی از خصوصیات حقوق طبیعی انسانی است و خودکار عمل می کند. شناخت، علم است و علم هرچه بیشتر انسان را از بعضی خصلتهای حیوانی دورتر می کند.

          آزادی در این قطعنامه به این معنا است که انسان از طریق آن به خواستهای طبیعی و یا حقوق طبیعی برسد. حقوق در اینجا برآورده شدن احتیاجات حیاتی است. احتیاجات حیاتی حقوق طبیعی هستند که بدون آنها انسان چه در کوتاه مدت و یا دراز مدت نمی تواند وجود عینی داشته باشد. آزادی تفکر، آزادی بیان، آزادی دیدن، آزادی انتخاب،آزادی عقیده، آزادی شنیدن، آزادی لمس کردن و آزادی بوکردن وابسته هستند به حقوق طبیعی انسانی. نمی توان آنهارا ممنوع کرد و یا بست و غیره ، آنها خودکارانه عمل می کنند. انسان با تمام وابستگیش به استقلال سخت احتیاج دارد. انسا نها با تمام شباهتهایی که باهم دارند از یکدیگر متفاوتند. متفاوت بودن انسانها در رنگ، شکل و بو، در انتخاب، تفکر و حقوق طبیعی یکی از پایه های رشد و تکامل انسانی است. انسانها نتنها حق دارند متفاوت باشند بلکه باید متفاوت باشند، آنهم در هر ضمینه ای، اگر نه رشد و تکاملی صورت نمی پذیرد. انسان با متفاوت بودن زمان و مکان متفاوت است. به عبارت دیگر محیط های متفاوت چه زمانی و یا مکانی، چه بیولوژیکی و اجتماعی انسانهای متفاوت بوجود می آورند.

          تنوع در هر چیزی در رشد و تکامل انسان نقش بازی می کند. مثل متنوع بودن انسان، تنوع درتولید، کار، غذا، ورزش، روابط جنسی و غیره. تنوع خود به آزادی واقعی احتیاج دارد و تنها در جامعۀ بدون استثمار است که این آزادی تعمین می شود. استثمار گران از متنوع بودن هر چیزی پول در می آورند. تنوع و یکنواخت یک مقولۀ فلسفی است که از قانون متقابلین در فلسفه پیروی می کند.

          انسان با تمام تکاملیش اشتباه می کند که یکی از عنصرهای حقوق طبیعی است. چشم انسان اشتباه می کند. لامسه، بینایی، بویایی، فکر، شنوایی، تعادل و چشایی انسان اشتباه می کنند. درواقع انسان بدون اشتباه غیر ممکن است. علت اصلی اشتباه انسان در محدود بودن اوست. محدود و کامل خود مقوله ای فلسفی است.

          انسان با تمام تکاملیش ناکامل و محدود است. هیچ چیز انسان نمی تواند بصورت دائمی، همیشگی باشد مگر در مغز انسان که هر چیزی را می تواند تصور کند و بگنجاند. ولی واقعیت خارج از ذهن خود بر اساس قوانین ومقولات عمل می کند.

          انسان با تمام قدرتش ضعیف است.

          اشتباه انسان با شناخت رابطۀ عکس دارد. هرچه شناخت انسان از واقعیت عینی خارج از ذهن بیشتر باشد، اشتباه کمتر و کمتر رخ می دهد و بر عکس. ولی اشتباه خواهد بود تصور شود که اشتباه برای همیشه ازبین برود. اشتباه خود یکی از عاملهای رشد و تکامل هر موجود زنده است. تاریخ ثابت کرده است که اگر اشتباه وجود نمی داشت انسان به این حد رشد و تکامل نمی رسید. درضمن اشتباه، شکست نیست. شکست یک عامل بیرونی است در صورتی که اشتباه یک عامل درونی است. شکست و پیروزی مقولۀ فلسفی است در صورتیکه اشتباه حقوق طبیعی است. باید در نظر گرفت که شکست و پیروزی هم در رشد و تکامل انسان نقش بازی می کنند و با مسابقه رابطۀ نزدیک دارند. بعضی از اشتباهات را با گذاشتن سدهایی می توان جلوگیری کرد که اگر رخ دهند مشکلی ایجاد نکنند. که در هر صورت بدون شناخت علمی امکان پذیر نیست. به عنوان مثال، با اینکه انسان روی دوپا راه می رود و آنرا رااز بچگی یاد گرفته و ملیونها بار تکرار کرده ولی باز در مواقعی به زمین می خورد و در اثر اشتباه می افتد و غیره.

          کمبود و یا نبود حقوق طبیعی و یا هر کدام آن در کوتاه مدت و یا دراز مدت انسان را به نابودی می کشاند.

          انسان به تنهایی قادر به تولید مثل نیست و به تنهایی قادر به نعمات مادی و معنوی(حقوق طبیعی) نیست و به دیگری سخت نیاز دارد.

          انسان بدون جنس مخالف نمی تواند وجود عینی داشته باشد. یکی به دیگری سخت وابسته و مستقل است.

          هیچ احدی قادر نیست، نمی توانند و نخواهند توانست، همانطور که در گذشته نتوانسته اند هر کدام از حقوق طبیعی را ممنوع کنند و یا ممنوع اعلام دارند، یا جلویش را بگیرند و یا خواسته باشند ازبین ببرند، یا برایش میزان (ارزش پولی) تعیین کنند، قانون بگذرانند و به زنجیر ببندند، دور برش سیم خاردار بکشند، به زندان اندازند و یا آنرا وابسته به چیزدیگری مثلاً استثمار کنند و گوشها، دهان، فکر، چشمها و دیگر احساسات را ببندند.

          نمی توان شناخت را به زنجیر بست و یا محدود کرد و یا جلویش را گرفت، زندانی کرد، خفه کرد، حلق آویز کرد و یا روی سرش بمب ریخت و یا وابسته به چیزی کرد و برایش قانون وضع کرد.

          هرکدام یک از عنصر های حقوق طبیعی انسانی از ارادۀ او خارج است. چه خود انسان بخواهد یا نه. حقوق طبیعی انسان خودکار عمل می کند. چونکه برای آن بوجود می آید و بدون آن وجود عینی نمی تواند داشته باشد. نه جامعه قادر است آنرا محدود کند و یا خواسته باشد ازبین ببرد و نه انسان بطور فردی. آنهایی هم که تصور می کنند که می توانند آنرا حداقل محدود کنند و یا به اشکالی جلویش را بگیرند اشتباه می کنند. همانطور که در تاریخ هزاران بار کرده اند و می کنند و نتوانسته اند و نخواهند توانست.

          پس حقوق طبیعی انسانی در بر گرفته است از :

          هوا، آب، تغذیه، دفع، استراحت، خواب، مکان، سلامتی، روابط جنسی، کار، تفریح، شناخت علمی و تغییر و تحول.

          آزادی، استقلال، تفاوت و داشتن محیط مناسب زندگی جزو حقوق طبیعی انسانی هستند.

          هر ارگانیسم زنده تغییر و تحول می یابد و نمی توان جلوی آن را گرفت ویا سد کرد و یا ممنوع کرد و غیره. تغییر و تحول دو روند دارد که بدون هم وجود عینی نمی تواند داشته باشد، یکی رشد وتکامل و دیگری تجزیه و تحلیل است.

          حقوق طبیعی حقوق بشر نیست که از مغز انسانها تراوش کند بلکه واقعیت عینی خارج از ذهن است و خارج از ارادۀ او و همچنین خودکارانه عمل میکند و خود قوانین ومقولات دارد.

          هر موجود زنده ای حق کرۀ زمین دارد. یعنی اینکه این حق اوست، در هر جای روی زمین راه برود و زندگی کند و حقوق طبیعی خود را تأمین کند.

          جا دارد مطرح شود :

          که چشم انسان برای دیدن است.

          گوش انسان برای شنیدن است.

          زبان انسان برای حرف زدن است.

          بینی انسان برای بو کردن است.

          مغز انسان برای فکر کردن است.

          آلت جنسی انسان برای رابطۀ جنسی است.

          مقعد انسان برای مدفوع کردن است.

          هیچ احدی حق ندارد برای آنها قوانین وضع کند و یا جلوشان را بگیرد و خواسته باشد محدود کند و یا وابسته به چیزی کند و به زندان اندازد و دورشان سیم خاردار ودیوارکشید و یا ارتش و پلیس و مراکز عریض و طویل اداری و متافیزیکی و پاسبان و مأمور و دادگاه بگذارد و یا اینکه برایش میزان (پول) تعیین کند. هر گونه سدی چه از طرف استثمارگران، متافیزیکان و حکومتی مسخره است و بی مفهوم. چیزی که خود قانون دارد، قانون دیگری نمی فهمد.

 

 

 

 

 

 زنده باد آزادی    زنده باد برابری    زنده باد همبستگی و هم یاری

  برای باز کردن قطعنامۀ هم یاران بصورت پ. د. ف. اینجا کلیک کنید.

PDF,1

این کتاب به زبان فراسه با این نام  (Le défi est lancé!Manifeste du Communisme) و به وسیلۀ (Edition Baudelaire) و نوشتۀ (Mehdi Shohrati) چاپ و منتشر شده است. این کتاب را می توان مجانی از آدرس زیر بصورت پ. د. ف. بدست آورد. 

   PDF,2