قوانین ، مقولات ، اسلوبها
قانون بیان کنندۀ رابطۀ لازم، ماهوی، اساسی و تکرار شوندۀ جهان
واقعی (طبیعت و جامعه) است.
قانون روابط بین پدیده ها وخود پدیده ها است. چه این پدیده ها با
هم وابسته باشند و یا وابسته نباشند. هر پدیده ای و هر رابطه ای و
هر شیئی برای اینکه به هستی برسد و در واقع وجود داشته باشد احتیاج
به یک مجموعه اصول است که به آنها قانون می گوییم و بدون این
قوانین نمی توانند وجود داشته باشند.
پدیده عینیت خارج ازذهن است یعنی از خود در نمی آوریم و از مغزمان
تراوش نمی کند. مثل اشیاء، وابستگی شکم به غذا و آب و اکسیژن،
جامعه، فلزات، ریاضی، بیولوژی و غیره و غیره. عینیت خارج از ذهن هم
خودکار عمل می کند بخاطر اینکه بر اساس قوانین و مقولات (دیالکتیک)
است. قوانین و مقولات، ماهیت و یا علت، معلولها ویا پدیده ها
هستند. قوانین و مقولات آن چیزهایی هستند که پدیده ها و یا اشیاء
را ایجاد می کنند.
پدیده ها می توانند هر چیزی باشند و هر چیزی در اینجا متافیزیک
نیست که از مغز انسانها تراوش کنند بلکه عینیت خارج از ذهن هستند
چه خاص آن و چه عام آن.
اسلوبها، شیوه ها(قوانین) و عملکردهایی(قوانینهایی) هستند برای
بوجود آمدن پدیده ها. که خارج از یک سری قوانین و مقولات امکان
پذیر نیستند.
ما برای شناخت و بررسی و تجزیه و تحلیل طبیعت و درواقع هستی از
قوانین و مقولات استفاده می کنیم که از طریق تجربه ها بطور تاریخی
منطقی بدست آمده اند و از زبان برای شناخت هستی استفاده می کنیم.
همانطور که گفتیم هستی بر اساس قوانین و مقولات است که این قوانین
و مقولات طبقه بندی، با نظم و مرتب هستند. بی نظمی و نا مرتبی در
خود هستی وجود دارد که بدون قانون درواقع نظم امکان پذیر نیستند.
بخاطر همین هم می گوییم که در هر بی نظمی نظمی نهفته است.
قوانین و مقولات بر دو نوع هستند :
قوانین مطلق و به زبان دیگر قوانینی که زمان و مکان نمی شناسند.
و
قوانین تاریخی یعنی قوانینی که در یک مقطع و یا مرحله ای بوجود می
آیند و در مرحلۀ دیگر ازبین می روندو اگر شرایط دوباره ای بوجود
آید تکرار می شوند.
قوانین تاریخی در خود همیشه قوانین مطلق را به همراه دارند.
هیچ پدیده ای و هیچ رابطه ای نمی تواند وجود داشته باشد اگرراه حلی
نداشته باشد. افکار
منطقی بدون قانون و مقولات امکان پذیر نیستند.
قوانین و مقولات هم بطور خودکارانه و مستقل و خارج از ارادۀ افکار
انسان عمل می کنند. نه انسانها و نه قوانینشان نمی توانند بر علیه
قوانین و مقولات طبیعت عمل کنند.
قوانین و مقولات قابل شناخت هستند که در هر شیئی، یا پدیه ای و یا
رابطه ای وجوددارند. بخاطر همین می گوییم هستی قابل شناخت است.
درواقع هر پدیده ای، هر شیئی، هر پیو��دی و یا رابطه ای نمی توانند
خود باشند اگر راه حلی، درواقع قانونی نداشته باشند. بدون قانون
تفکر منطقی و یا علمی هم مقدور نیست. بدون قوانین و مقولات شناخت
علمی نمی تواند مفهوم داشته باشد.
مقولات همان قوانین هستند و برعکس. هر دو شکل بیانی هستند برای
شناخت پدیده ها، اشیاء، روندها و روابطها، پیوندها.
مقولات فلسفی عام ترین مفاهیمی هستند که عمده ترین خواص مشترک و
قانون مندیهای عینی خارج از ذهن را منعکس می کنند.
قوانین مطرحه در اینجا قوانین حکومتی و یا استثمارگران و یا
متافیزیکان نیستند که از مغز انسانها تراوش کنند بلکه هستی است که
خود کار عمل می کند. قوانین هستی چه انسان وجود داشته باشد و یا
نداشته باشد وجوددارند و چه انسان بخواهد و یا نه، برای آن نمی
توان قانون گذراند و یا آنرا تغییر داد و یا وکیل گرفت و زندانی
کرد و یا سیم خاردار دورش کشید و ارتش و نیروهای نظامی و انتظامی و
مذهبی ارسال کرد و یا آنرا وابسته به پول، مالکیت و مبادله کرد.
درواقع بیهوده است و با کشتن انسان و نابود کردن انسان و به زنجیر
و زندان انداختن انسان نمی توان آنرااز بین برد و یا تغییر داد و
یا ازسرواکرد و یا گوشها، دهان و چشمهارا بست و تفتیش عقاید کرد و
دوربینهای فیلمبرداری و الکترونیک درمقابلش گذاشت.
قوانین و مقولات بین خود هم رابطه دارند که بدون قانون و مقولات
امکان پذیر نیستند.
هر پدیده ای، هر شیئی، هر رابطه ای و هر پیوندی به هر شکل و به هر
عنوانی که می خواهند باشند بدون قوانین و مقولات امکان پذیر
نیستند.
بدون قانون و مقولات تفکر منطقی و یا علمی هم مقدور نیست.
بدون قوانین و مقولات شناخت علمی و حتی هستی نمی تواند مفهوم داشته
باشد.
|