قطعنامۀ هم یاران                                                              مهدی شهرتی
     هکرها شدیداً به این سایت حمله کرده اند. ضبط کنید. نسخه بردارید.                                                                                        
                                                                                                                                                                    

 فلسفۀ علمی یا ماتریالیسم                                                                  وقتی که علم موضع می گیرد !                                                                            دهریون 
                                                      

mehdi.shohrati@asrehamyaran.com

نوشته ها :
  درمورد این سایت 

هدف چیست؟ 

مسئله چیست ؟ 

چه باید کرد ؟

  
تفکر علمی یا تفکر منطقی

 فلسفه

علم 

 دیالکتیک

دیالکتیک چیست؟ از احسان طبری.

 متافیزیک

استثمار

تاریخ استثمار

  پول، مالکیت و مبادله

دمکراسی

 حکومت، دولت

  همبستگی، هم یاری،
همکاری،اتحاد


حکومت مدنی یا قانونی، یا عدالت اجتماعی

  طبقه بندی علمی جامعه  

شناخت و آگاهی

جامعۀ هم یاران
      یا          
کمونیسم


  بحران و رونق
 
 فتشیسم کالا

سازمان
 
 دزد  

حقوق طبیعی

  مرغ  یا  تخم مرغ

   چه حکومتی در ایران

   نبرد کیهانی اهریمن
و
اهورامزدا


 "یار دبستانی من"

 جنگ  و  صلح

  زمین و زمان از آن شما
نیست


زمان
  
پیش بسوی برابری

بدون پول!؟ چطور؟

 همۀ ما محکوم شدگان همین زمینیم

       آزادی       

در هر آفریده ای- آفریننده ای نهفته است

     بیداد

    رفقای حزب توده ایران   

  پرویز شهریاری

  عشق

   خانواده  

   ادب و بی ادب 

        نبرد با استثمار نبردی کیهانی

اعلامیهٔ کمیته مرکزی حزب توده ایران    

نامه های ارسال شده

نامه های دریافت شده





 

 

                           ازدواج

 

          همانطور که می دانیم، درواقع قبلاً مطرح کردیم، روابط جنسی یکی از حقوق طبیعی انسانی است که بدون آن وجود عینی ندارد. هر موجود زنده، در واقع هر ارگانیسم زنده (غیر از تک سلولیها) برای بوجود آوردن همنوع خود رابطۀ جنسی برقرار می کنند. این روابط جنسی هم در هر ارگانیسم زنده متفاوت است. رابطۀ جنسی حیات یک ارگانیسم زنده را تشکیل می دهد که خود قوانین و مقولات خاص خود را دارد. روابط جنسی در انسان بصورت خاص دیگری انجام می شود. انسان برای بدست آوردن همنوع خود بخاطر سیستم بیولوژیکی زن و مرد مجبور است بارها روبط جنسی برقرار کند تا بتواندهمنوع خود را بوجود آورد. و همین بارها روابط جنسی برقرار کردن بهیچ عنوان ارادی نیست، بلکه بیولوژیکی است و خارج از ارادۀ انسان است. بلکه یک سری قوانین و مقولات دیالکتیکی-بیولوژیکی، نسان را وادار می کند که روابط جنسی برقرار کند. بهمان صورت هم در مورد بقیۀ حقوق طبیعی صدق می کند. به عنوان مثال یک سری قوانین و مقولات دیالکتیکی به انسان تحمیل می کند که غذا بخورد، بنوشد، تنفس کند، دفع کند و غیره و یا یک سری قوانین و مقولات دیالکتیکی ماهی را به آب تحمیل می کند. درواقع روابط جنسی انسان مثل وابستگی ماهی به آب است.

          خود روابط جنسی بین انسان(منظور بین زن و مرد است) در انسان ها متفاورت است. در بعضی ها شدید و در بعضی ضعیف است. به همان صورت که تغذیۀ بدن انسان در بعضی ضعیف و در دیگری قوی و یا شدید تر است. و تازه زمان، مکان، حرکت، هوا، مواد غذایی و محیط مناسب زندگی و روابط اجتماعی در آنها تأثیر می گذارند. نکتۀ دیگر اینکه روابط جنسی انسان مثل بقیۀ حقوق طبیعی بدون تغییر و تحول به مشکلات سختی برخورد می کند. به عنوان مثال انسان قادر نیست یک نوع مواد غذایی را تا مدتی بیشتر برای خوردن ادامه دهد. مثلاً به مدت طولانی گوشت بخورد و یا فقط برنج بخورد و یا فقط نان بخورد، بلکه ناهنجاری ایجاد می شود و به سلامتی شخص لطمه وارد می کند. انسان برای داشتن سلامتی بهتر باید در تنوع غذا کوشش کند و متنوع بخورد. روابط جنسی انسان هم به همین صورت است. متنوع بودن در روابط جنسی نه تنها در سلامتی بلکه در رشد و تکامل انسان و حتی شناخت انسان تأثیر می گذارد. متنوع بودن روابط جنسی چیزی نیست که از مغز انسانها تراوش کند، بلکه یک عامل بیولوژیکی است. در طبیعت این تنوع به این خاطر انجام می شود که اگر در یک موجود زنده و یا ارگانیسم زنده اشتباه طبیعی رخ دهد و یا داده باشد، دیگری همنوع خود را بوجود آورد. درواقع سیستم بیولوژیکی به این گونه است. و منظورمان از تنوع آن است که روابط جنسی نباید اجباراً وابسته به یک جفت مشخص باشد. البته از نظر بیولوژیکی، بخاطر اینکه هر زنی و یا هر مردی متفاوت هستند، حتی در جنسیت. بلکه زنها و مردها آزادنه باهم روابط جنسی بر قرار کنند بدون اینکه یکی را وابسطه به دیگری کرد و یا چند تا را وابسطه به یک نفر کرد.

           ولی در جامعۀ استثماری که می خواهند حقوق طبیعی انسان را زیر تسلط گیرند و بر حقوق طبیعی حکمروایی کنند که نمی توانند همه چیز کالا است. زنها کالا هستند، مردها کالا هستند ولی شکل کالا متفاوت است. ولی زنها به علت یک سری عوامل طبیعی و اجتماعی بصورت یک کالای مشخص برای مردها در آمده اند. انسانها(زنها و مردها) نتنها در جامعۀ استثماری آزاد نیستند که بصورت آزادانه و نه تحمیل و زور و فشار باهم رابطۀ جنسی برقرار کنند بلکه جلوی تنوع در روابط جنسی بین زنها و مردها را هم سد می کنند. در جامعۀ استثماری زنها و مردها خرید و فروش می شوند. جامعه به علتهایی (که در این قطعنامه نمی گنجد) یک زن و یا یک مرد را وابسطه به یک مرد و یا یک زن می کند که باید او را بخرد. داشتن فقط یک برده تقریباً از اوایل میلاد بوجود آمد و هنوز ادامه دارد. در بعضی از مناطق مردها خود را خدایان در مقابل تعظیم کنندگان می بینند و زنها برده هایی هستند که اگر تکان بخورند حتی تا مرگ کتک می خورند و هیچگونه آزادی ندارند، حتی در آشپزخانه. و حتی به عنوان انسان هم حساب نمی شود. البته تا اواسط همین قرن در بیشتر منطقه ها غیر از یکی دو جا حق رأی هم نداشته اند و اصلا آنها را آدم حساب نمی کردند و هنوز به حساب نمی آورند. خریدو فروش زنها در گذشته علنی بود، ولی به مرور زمان بصورت ازدواج بروز کرد. ازدواج بدون پول، مالکیت و مبادله امکان پذیر نیست و با مشکل بسیار حل می شود و تازه زمانی به آن ازدواج می گویند که حکومت آنرا به رسمیت بشناسد و مهر خود را بر آن بزند، اگر نه ازدواج به حساب نمی آید. دو نفر می توانند باهم زندگی کنند ولی زمانی به آن ازدواج می گویند که حکومت دخالت کند. سازمانهای ثبت احوال و سند ازدواج قانونی است یعنی زیر نظر حکومت عمل می شود. و تازه فقط حکومت هم هست که آنرا قطع می کند که به آن طلاق می گویند. در طبیعت ازدواج بی مفهوم است، و فقط روابط جنسی است که مفهوم دارد. ازدواج زمانی وجود دارد که حاکمیت، عامل استثمار، آنرا به رسمیت بشناسد. در آن شکی نیست که حکومتمداران و متافیزیکان برای روابط جنسی هزاران قوانین و سنتها گذرانده اند، خارج از اینکه تصور کنند که روابط جنسی انسان خودقوانین و مقولات خاص خود را دارد و خودکار و خارج از ارادۀ آنها عمل می کند. و هیچ قانونی را جز قوانین خود نمی فهمد. ولی انسانها در اثر این بیماری اجتماعی(استثمار) می خواهد بر روابط جنسی تسلط پیدا کنند و آنرا به خواست خود در آورند. ولی انسانها باید بدانند که بدن انسان یک ارگانیسم زندۀ مستقل است که قوانین و مقولات دارد و بخاطر همین قوانین و مقولات هم هست که وجود عینی دارد. چیزی که خود قانون دارد، نمی توان به آن قانون تحمیل کرد. وابستگی ماهی به آب را نمی توان وابسته به پول، مالکیت، مبادله، حکومت، متافیزیک و یا استثمار کرد. و یا آنرا وابسته به سنت ها و فرهنگ ها  و یا هر چیز دیگری کرد. و در ضمن رابطۀ جنسی داشتن نه کثیف است و نه بد، هر چیزی می تواند کثیف و یا بد باشد اگر از حد و یا شکل منطقی(قوانین و مقولات) آن تجاوز کند.

          البته جا دارد مطرح کنیم که به علت نادرست بودن روابط بین زن و مرد و جدایی آنها در اثر استثمار در مواقعی مردها با هم و زنها با هم روابط به اصطلاح(چونکه روابط جنسی فقط بین زن و مرد انجام می گیرد و باید بگیرد) جنسی بر قرار می کنند. حال کردن هم جنس با هم را روابط جنسی نمی گوییم. چونکه روابط جنسی بین زن و مرد بر اساس یک سری قوانین و مقولات عمل می کند و خارج از این قوانین و مقولات را هم بیماری می گوییم. در جامعۀ استثماری به علت جدایی بین انسانها به مردها و یا زنها تحمیل می کنند تا با مرد(یازن) دیگری به اصطلاح رابطۀ جنسی برقرار کنند و در مواقعی هم به افراطی، انسانها با حیوانات رابطه بر قرار می کنند. یک نکته را همیشه باید در نظر داشته باشیم که آلت جنسی مرد برای آلت جنسی زن و بلعکس ساخته شده و یا درواقع بوجود آمده. هیچ وقت آلت دفع انسانی برای آن نیست و بوجود نیامده که چیزی در آن وارد شود. هر پدیدۀ زنده یک روند تاریخی- منطقی دارد، هر عاملی و یا هر پدیدۀ دیگری که جلوی این روند را سد کند و یا بگیرد را بیماری می گوییم. برای طبیعت نمی توان قانون وضع کرد و یا آنرا وابسطه به احساسات و علاقه و سنت ها و یا وابسته به قوانین حکومتمداران و متافیزیکان کرد. نمی توان برای وابستگی ماهی به آب قانون وضع کرد.

          در جامعۀ استثماری است که زنها و مردها اشتراک کسانی هستند که پول بپردازند و هیچگونه آزادی ندارند، و حق تصمیم گیری ندارند و درواقع کالا هستند. حکومتمداران و متافیزیکان و استثمارگران یک زن و یا یک مرد روبنایی و چندین زیر بنایی دارند. آنهایی که پول بپ��داز���د کارشان ��رعی(قانون دولتی و متافیزیکی) است. در جامۀ استثماری فقط استثمار است که تصمیم می گیرد. انسانها هزاران عمل غیر طبیعی بر علیه آلت جنسی زن و مرد کرده اند و می خواستند بر آن تسلط پیدا کند و هنوز ادامه می دهند البته بدون هیچگونه نتیجه ای. خارج از این تصور که هیچ احدی قادر نیست بر حقوق طبیعی تسلط پیدا کند، چونکه خود علکی بوجود نیامده و خود قوانین و مقولات خاص خود را دارد. و اینکه وابستگی مرد به زن و بلعکس یک وابستگی طبیعی است.

          هر ارگانیسم زنده و بخصوص انسان مراحل مختلفی را با حقوق طبیعی خود می گذراند. مرحلۀ قبل از ارضاء حقوق طبیعی و دیگری مرحلۀ بعد از آن است. بستگی به آن دارد که مجموعۀ شرایط فیزیکی(بیولوژیکی) و معنوی(شناخت) چگونه باشد تا یکی مثبت و دیگری منفی در آید. که وابسطه به یک سری قوانین و مقولات بیولوژیکی و در واقع دیالکتیکی هستند.

          درواقع بایستی زن و مرد با شناخت و احتیاج با هم آزادانه و با جذب همدیگر روابط جنسی برقرار کنند. نمی توان بر روی قوانین طبیعت قانون وضع کرد. رابطۀ زن و مرد جذب همدیگر، همبستگی همدیگر و همیاری همدیگر است. آنهم بدون زور، فشار، دروغگویی، پول، مالکیت و قدرت است. ولی در جامعۀ استثماری بخاطر نبود روابط منطقی(منظور طبیعی-علمی است) بین جنسهای مخالف نا هنجاری وجود دارد که از طریق فقط پول حل می شود.

 

 


 

 

 زنده باد آزادی    زنده باد برابری    زنده باد همبستگی و هم یاری

  برای باز کردن قطعنامۀ هم یاران بصورت پ. د. ف. اینجا کلیک کنید.

PDF,1

این کتاب به زبان فراسه با این نام  (Le défi est lancé!Manifeste du Communisme) و به وسیلۀ (Edition Baudelaire) و نوشتۀ (Mehdi Shohrati) چاپ و منتشر شده است. این کتاب را می توان مجانی از آدرس زیر بصورت پ. د. ف. بدست آورد. 

   PDF,2