قطعنامۀ هم یاران                                                              مهدی شهرتی
     هکرها شدیداً به این سایت حمله کرده اند. ضبط کنید. نسخه بردارید.                                                                                        
                                                                                                                                                                    

 فلسفۀ علمی یا ماتریالیسم                                                                  وقتی که علم موضع می گیرد !                                                                            دهریون 
                                                      

mehdi.shohrati@asrehamyaran.com

نوشته ها :
  درمورد این سایت 

هدف چیست؟ 

مسئله چیست ؟ 

چه باید کرد ؟

  
تفکر علمی یا تفکر منطقی

 فلسفه

علم 

 دیالکتیک

دیالکتیک چیست؟ از احسان طبری.

 متافیزیک

استثمار

تاریخ استثمار

  پول، مالکیت و مبادله

دمکراسی

 حکومت، دولت

  همبستگی، هم یاری،
همکاری،اتحاد


حکومت مدنی یا قانونی، یا عدالت اجتماعی

  طبقه بندی علمی جامعه  

شناخت و آگاهی

جامعۀ هم یاران
      یا          
کمونیسم


  بحران و رونق
 
 فتشیسم کالا

سازمان
 
 دزد  

حقوق طبیعی

  مرغ  یا  تخم مرغ

   چه حکومتی در ایران

   نبرد کیهانی اهریمن
و
اهورامزدا


 "یار دبستانی من"

 جنگ  و  صلح

  زمین و زمان از آن شما
نیست


زمان
  
پیش بسوی برابری

بدون پول!؟ چطور؟

 همۀ ما محکوم شدگان همین زمینیم

       آزادی       

در هر آفریده ای- آفریننده ای نهفته است

     بیداد

    رفقای حزب توده ایران   

  پرویز شهریاری

  عشق

   خانواده  

   ادب و بی ادب 

        نبرد با استثمار نبردی کیهانی

اعلامیهٔ کمیته مرکزی حزب توده ایران    

نامه های ارسال شده

نامه های دریافت شده





 

 

                 دیکتاتوری، توتالیتاریسم، فاشیسم

 

          در یک مرحلۀ تاریخی در اثر کشمکشهای درونی و بیرونی جامعه حکومت و استثمارگران بسیار بزرگ شان، در مواقعی خود شاهان، شخصی و یا گروهی را با قدرت کامل و همه جانبه و نامحدود برای مدت نامعینی انتخاب می کنند(دمکراسی نظامی). این گروه همۀ قدرت را و بدون کنترل در اختیار می گیرد. هرچه بحران گسترش بیشتر پیدا کند که می کند حکومت و استثمارگران و متافیزیکان تنها راه حل برون از بحران را در فشار، زور، جنگ، محدود کردن آزادی ها و برابری ها، شکنجه ها، کشتارها و حتی جمعی و رشد و تکامل ملی گرایی، مذهبی و تبعیض نژادی برای توجیه کارشان می بینند و عمل می کنند. خارج از اینکه تصور کنند که بحران زادۀ جامعۀ بیمار است. بدن انسان هم وقتیکه به بیماری مبتلا می شود به بحران بر می خورد.

          توتالیتاریسم سیستم دیکتاتوری است که درواقع همه چیز را در اختیار دارد و یا فکر می کند که در اختیار دارد و بر همه چیز تسلط مطلق دارد و در مرحلۀ اول در ملک متعلق به آنها و اعمال قدرت می کند.

          فاشیسم هم همان دیکتاتوری است و یا توتالیتاریسم، سرمایه داری، سلطنتی و حتی مشروطۀ آن است. این لغتها جهت های مختلف استثمار و اشکال مختلف دمکراسی را نشان می دهند. آنها دیکتاتوری سخت سرمایه داران و یا استثمارگران بر علیه خلق هستند. آنها هیچ تضادی با دمکراسی ندارند چونکه خود شکلی از دمکراسی هستند. باید در نظر داشت که دمکراسی نه آزادی است و نه برابری و نه حق رأی دادن است، بلکه حکومتی است که اصل تابعیت اقلیت از اکثریت را بطور رسمی بپذیرد و همچنین آزادی و برابری شهروندان را بشناسد. مثلاً بیخود نیست که استثمارگران علاقۀ شدید به دمکراسی دارند و سخت دفاع می کنند. جای تذکر است که در کشور(ملک)های غرب، ایالات متحده و ژاپنی و غیره که خود را مظهر خالص دمکراسی می دانند و می بینند هنوز بین زن و مرد برابری کامل وجود ندارد. و یا مثلاً در این کشورها هنوز انسانهایی هستند که نمی توانند و حق ندارند رأی بدهند. برای بهتر فهمیدن رجوع شود  به بخش دمکراسی در این قطعنامه. و تازه آن آزادی به رسمیت شمرده می شود که بر علیه استثمارگران نباشد. اگر نه سخت لگدمال می شود. و آن برابری به رسمیت شمرده می شود که منافع استثمارگران را تأمین کند، درواقع استثماری باشد. و آن اقلیت و اکثریتی به رسمیت شمرده می شوند که بر علیه استثمارگران و درواقع استثمار نباشند. اگر نه اکثریت خلق را کارگران و زحمتکشان تشکیل می دهند. اضافه کنیم در کشورهایی که خود درا مظهر دمکراسی می بینند و می دیدند تا همین اواخر زنها که نیمی از جمعیت را تشکیل می دهند حق رأی نداشتند و هنوز در بعضی مواقعی حق رأی ندارند. و یا اینکه کشاورزان، دامپروران و ماهی گیران که تقریباً نیمی از خلق را تشکیل می دهند، در مواقعی نتنها حق رأی ندارند چونکه فقر در آنها شدیداً زیاد است و تازه نمی توانند رأی بدهند چونکه امکانات وجود ندارد. و یا اینکه یک شهروندی که به هر علتی خانه نداشته باشد حق رأی ندارد و غیره و غیره.

          دمکراسی در هر شرایطی شکل خاص بخود می گیرد. دیکتاتوری پرولتاریا و یا دمکراسی خلقی مطروحه از طرف کمونیستها و درواقع جنش کمونیستی چیزی بود در مقابل دیکتاتوری استثمارگران و یا دمکراسی استثمارگران که در هر صورت مشکل جامعه را حل نمی کند و در عمل هم ثابت شد که امکان پذیر نیست. چونکه ساختار حکومت اجازۀ این کار را نمی دهد(رجوع شود به بخش حکومت).

          استثمارگران مخالفان خود را چه می خواهند متافیزیک(مذهبی) باشند، یا غیر مذهبی و یا اینکه چه می خواهند استثمارگران دیگر باشند و یا فقرا، زحمتکشان، کارگران و یا استثمارشوندگان، و یا چه می خواهند دانشمندان، پزشکان، فیلسوفان و یا فیزیک دانان و غیره باشند را سخت سرکوب می کنند و آنهم بدون هیچ رحمی. ساختار استثمار دیکتاتوری است. درواقع استثمار رحم حالیش نمی شود. انتظار ��ز یک حکومت راحتتر، دمکراتیک تر، خلقی تر و یا آزادی خواه چیزی جز ناکجاآباد نیست. همانطور که گفتیم استثمارگر و حتی استثمارشونده فقط به استثمار یعنی پول، مالکیت و مبادله فکر می کند و باید بکند چونکه رابطۀ استثماری تحمیل می کند. استثمارگران چه حکومت را مستقیم و یا غیر مستقیم در اختیار داشته باشند و یا چه خود حکومت در حکومت ایجاد کنند، مخالفان خودرا به هر شکل و به هر عنوانی سخت سرکوب می کنند و آنجایی که بتوانند می کشند، سربنیست می کنند، شکنجه می کنند، زندانی می کنند، زور می گویند و فشار می آورند. و آنهم در هر مقامی و یا هر وضعیتی که می خواهند باشند. و یا وادار می کنند که خودکشی کنند و یا از طریق حوادث «طبیعی» سربنیست می کنند و در مواقعی هم تبعید و یا ازکار بیکار می کنند.

          استثمارگران از دیکتاتوری استفاده می کنند :

          -     وقتی که استثمارگران چه داخلی، در داخل یک ملک(کشور) و یا در خارج آن نمی توانند باهم کنار بیایند. و یا یکی می خواهد دیگری را به بلعد که از طریق دولت کار را راحتتر می کند0 و یا یکی می خواهد دیگری را سرکوب کند.

          -          وقتی که حکومتمداران نمی توانند حکومت کنند و خلق به آنها دیگر اجازۀ حکومت نمی دهند.

          -          وقتی که بحران و تورم حاد می شود و فقر و گرسنگی و بیکاری و بیگاری و کار طاقت فرسا گسترش بسیار میابد.

          -          وقتی که خلق، درواقع کارگران و زحمتکشان خود را سازمان می دهند و استثمارگران وحشت می کنند.

          دیکتاتوری آخرین حد تمرکز استثمار است، در مرحلۀ تاریخی خود و بوی گند استثمارتقریباً همه را خفه می کند. استثمار و به عبارت دیگری استثمارگران بدون دیکتاتوری نمی توانند خود را نگه بدارند و رشد و تکامل و تمرکز دهند. بیخود نبود که کمونیستها هم به همین نتیجه رسیده بودند و بلاجبار می رسیدند. چونکه نظریات این قطع نامۀ هم یاران به فکرشان نمی رسید.متوجه نبودند که مسئله، استثمارگران نیست بلکه عاملی که آنها را ایجاد کرده است مقصر است. چونکه استثمارگران و استثمارشوندگان، هر دو تابع استثمارند.

          مرحلۀ رونق اقتصادی و درواقع مرحلۀ رشد و تکامل و تمرکز، بخاطر اینکه به اندازۀ کافی فشار و زور به اکثریت خلق، خوب وارد نشده که از آن به عنوان دیکتاتوری یاد نمی ��نند بلکه آنرا آزادی خواه می بینند. و زمانی که فشار به خلق وارد شد و بوی گند استثمار حالی همه شد به آن دیکتاتوری و یا فاشیسم و یا توتالیتاریسم می گویند. همیشه این استثمارگران بودند که از این لغات برای منافع خود ا��تفا���ه ��ی کردن��. استثمارگران و حکومتمداران شان در هر مقطع تاریخی مخالفان خود را سخت سرکوب می کردند و هنوز هم می کنند و مجبورند بکنند. در تاریخ ، استثمارگران علکی نیروهای نظامی، انتظامی، کنترل، خبری، خبرچینی، اطلاعاتی، مزدوری، زندان، دیوارها و سیم خاردارها چه مرعی و یا نامرعی و غیره و غیره ایجاد نکرده اند که مثلاً مدرسه و یا راه و برق بسازند و یا به گرسنگان و نداران کمک کنند. نه، فقط برای تسلط و فشار و زور و استثمار است. آنها شمشیرهای دمکلس اند بر روی زحمتکشان، فقرا، کارگران، عالمان، تعظیم کنندگان، نداران، استثمارشوندگان، بی خانمان و گرسنگان.

          جای تذکر است که مراکز خبری، اطلاعاتی، مطبوعاتی، رادیوی، تلویزونی و نت(net کامپیوتر) دهان استثمار هستند. درواقع صدای استثمار اند. استثمار همیشه سعی می کند باچهرۀ بسیار زیبا و سکسی خود را نشان دهد و خود را عالی جلوه می دهد. مخصوصاً که از خبر نگاران زیبا، خوشکل و پاک و تمیز استفاده می کنند(استثمار تحمیل می کند) تا بتوانند چهرۀ کثیف خود را پنهان کنند تا مرد م به سادگی گول بخورند که می خورند.

          جامعۀ استثماری طوری است که انسان از انسان وحشت دارد. انسان از انسان می ترسد که مبادا اورا بدرد و می درد و یا بدزدد، غارت کند، چپاول کند که می کند و یا بلا سر بچه اش بیاید و یا خانه اش را غارت کنند و یا ملکش و یا پولش را بچاپند و یا به زندان اندازند. انسان به انسان چپ، چپ نگاه می کند که مبادا اشتباه کند و غیره.

          ما در عصری زندگی می کنیم که استثمارگران بخود لغت متمدن داده اند. در گذشته برده ها همیشه محک، مهر و یا حلقۀ ارباب خود را به همراه داشتند، اکنون، درواقع برده های کنونی همیشه باید محک، مهر و یا حلقۀ(یعنی سجل، شناسنامه، کارت و یا دفترچۀ شناسایی، گذرنامه، معرفی نامه و یا به هر اسم و عنوانی) را به همراه داشته باشند. که اگر چپ به استثمارگران نگاه کنند و یا چیزی بگویند، همۀ ارگانهای حکومتی را بجانش می اندازند. شناسنامه و دیگر مدارک شناسایی استثماری هیچگونه رابطه ای با حقوق طبیعی ندارد و به درد طبیعت هم نمی خورد. بلکه فقط بدرد استثمارگران می خورد که برده های خود را حفظ کرده باشند. شناسنامه و بقیۀ مدارک شناسایی استثماری نشان دهندۀ آن است که این و یا آن شخص از ملک(کشور) این و یا آن استثمارگران است. درواقع برده داری از بین نرفته بلکه شکل برده داری تغییر کرده است. و خارج شدن از ملک استثمارگران هم احتیاج به مهر و موم بردگی(شناسنامه، گذزنامه، کارت شناسایی و غیره) و پرداخت عوارض دارد همانطور که با بعضی از حیوانات می کنند.

          استثمار علاقۀ سخت به تمرکز دارد و همیشه در این جهت حرکت می کند. در حین رشد خود را متمرکزتر می کند ولی تمرکز استثمار با واقعیت جامعه در تضاد است.

          فاشیسم در اثر چندین عامل بوجود می آیند : 

          استثمارگران قادرنیستند تسلط خود را از طریق مجلس، یا پارلمان و درواقع حکومت حفظ کنند، استثمارگران با همدیگر نمی توانند کنار بیایند، حاد شدن مبارزه بین استثمار و حقوق طبیعی انسانی که به عبارتی دیگر گسترش فاصلۀ بین پولداران، درواقع داراها و نداران و همچنین گسترش فقر و گسترش در گیری اجتماعی و کمبود بازار و کالا یعنی نبود رشد و تکامل استثمار و اینکه هم زمان فاشیسم پایگاه توده ای پیدا می کند. یعنی اینکه توده ها به این نتیجه می رسند که برای حل «منطقی» جامعه باید از زور و فشار استفاده کرد « چونکه انسانها نمی خواهند به سادگی آدم شوند». با وجود اینکه خود استثمار در آن می د مد. برای همین استبداد، زور، ترور و سرکوب خونین براه می اندازند که هم علیه جنبش خلقی و هم بر علیه بعضی از سرمایه داران که عاملی بودند برای رشد و تکامل یک عدۀ دیگر عوامل سد کننده ای بودند بوجود می آید. حربه های اساسی جامعۀ استثماری  که در مقطع دیکتاتوری شدیداً حاد می شود، نژاد پرستی، تبعیض نژادی، ملی گرایی، متافیزیک، خود خواهی، خود محوری و تئوریهای نظیر آنها است. که توده ها به علت کمبود شناخت و وجود محیط مناسب آنها به راحتی دنبال، عمل و قبول می کنند. ناتوانی شناخت انسان از واقعیت عینی خارج از ذهن انسان را به فاشیسم می کشاند، به متافیزیک می کشاند. فاشیستها و یا استثمارگران نیرویشان را از توده ها می گیرند. فاشیستها هر موقع قدرت گرفتند، جنگهای نابودی بشر را بوجود آوردند. ولی کنون سلاح های مخربتری دارند که اگر قدرت بگیرند که مطمعناً خواهند گرفت می توانند کرۀ زمین را با همه چیز به نابودی بکشانند و توده ها مثل گذشته دنبال خواهند کرد.

          آینده ای بس سیاه در مقابل انسان موجودی دوپا و راست قامت بامغزی به نسبت بزرگ قرار دارد. پرتگاهی وحشتناک که هر آن امکان افتادنش وجوددارد. ما در جهت نابودی نسل بشر و همچنین خیلی از موجودات زنده در حرکت هستیم. در نظر داشته باشیم که قوانین اجتماعی خودکار عمل می کنند.

          -             نابودی جنگل ها انسان را تهدید می کنند.

          -             کثیف کرد ن و نابود کردن هوای کرۀ زمین انسان را تهدید می کنند.

          -             کثیف کردن و مسمون کردن و نابود کردن آب آشامیدنی انسان را تهدید می کنند.

          -             نابودی بعضی از حیوانات و نابودی تنوع حیوانی و گیاهی، انسان را تهدید می کنند.

          -             نابود کردن و کم کردن محیط زیست گیاهان، درختان و حیوانات انسان را تهدید می کنند.

          -             کثیف کردن و سمی کردن آبهای دریایی انسان را تهدید می کنند.

          -             شکار کردن بیش از حد حیوانات دریایی و کمیابی خیلی از آنها انسان را تهدید می کنند.

          -        گسترش ناموزونی جمعیت و نابودی هماهنگی بین انسان و طبیعت و نابود کردن محیط زیست انسانی، حیوانی و گیاهی انسان را تهدید می کنند.

          -             گسترش مواد مخدر و از بین بردن زمینها و آبها برای تولید مواد مخدر و نابودی طبیعت انسان را تهدید می کنند.

          -             جنگ و گسترش جنگ انسان را تهدید می کنند.

          -             متافیزیک و ایده آلیسم انسان را تهدید می کنند..

          -             گسترش سلاح های اتمی، نترونی، هیدروژنی، شیمیایی، باکتریولوژی و لیزری انسان را تهدید می کنند.

          -        در دست داشتن حکومتها بدست دونکیشوت ها و استثمارگران و متافیزیکان انسان را تهدید می کنند. همانها هم سلاح های سنگین و دانشمندان را زیر تسلط خود دارند.

          -             گسترش مواد رادیواکتیو، امواج ریز، امواج نوری، امواج ماوراء قرمز و بنفش انسان را تهدید می کنند.

          -             جنگ ستارگان انسان را تهدید می کند.

          -             گسترش فقر و گرسنگی انسان را تهدید می کنند.

          -             گسترش زجر، بدبختی، فردگرایی، خودخواهی، خودمحوری و فردگرایی انسان را تهدید می کنند.

          -             گسترش جنایت، انسان را تهدید می کند.

          -             گسترش غذاهای شیمیایی، تجاری انسان را تهدید می کنند.

          -             گسترش بحران و تورم انسان را تهدید می کنند.

          -             گسترش عملیات انسان دوستانۀ این استثمارگران، متافیزیکان و حکومتمداران انسان را تهدید می کنند.

          -             ناموزونی در تولید انسان را تهدید می کند.

          -             گسترش لطف استثمارگران، متافیزیکان وحکومتمداران انسان را تهدید می کنند.

          -             گسترش بیشتر جدایی انسانها از همدیگر انسان را تهدید می کند.

          -             .................

          غیر از عوامل اجتماعی که انسان را تهدید می کنند، عوامل طبیعی هم انسان را تهدید می کنند، مثل : زلزله، طوفان، طقیان آبها، بر خورد سنگهای آسمانی با کرۀ زمین، آتشفشانها و بقیۀ تغییر و تحول طبیعی که در مواقعی استثمار آنرا گسترش می دهد.

          این است استثمار به زبان ساده که خارج از اراده و توانایی دولتمردان، استثمارگران و متافیزیکان عمل می کند. در سیستم استثماری فقط پول، مالکیت و مبادله است که تصمیم می گیرد و نه استثمارگران، نه حکومتمداران، نه متافیزیکان و نه استثمارشوندگان.

               استثمار می گوید :

          پول بدهید چونکه ما به سلامتی شما در درجۀ اول توجه می کنیم، به آزادی شما در درجۀ اول توجه می کنیم تا آزاد نباشید.

          پول بدهید که ما از دمکراسی، حقوق بشر، صلیب سرخ، سازمان ملل، سازمانهای انسان دوست، برعلیه تروریست و غیره دفاع کنیم و به خورد شماها هم بدهیم همانطور که تاکنون کرده ایم.

          پول بدهید تا بتوانیم از نابودی جنگل و از گرسنگان روی زمین دفاع کنیم.

          پول بدهید تا بتوانیم جلوی نابودی حیوانات را بگیریم و تا شما گرسنگان نابود شوید.

          پول بدهید تا بتوانیم آب آشامیدنی و تغذیۀ «خوب» بخورد تان بدهیم تا بیشتر مریض شوید و باز هی بپردازید و نباشید. شما علکی بدنیا آمده ها هیچ وقت نخواهید فهمید.

          پول بدهید تا ما بتوانیم به آموزش شما کمک کنیم و تبلیغ کنیم تا بی سواد باقی بمانید. باید نادان باشید تا بتوانیم به شما کمک کنیم.

          پول بدهید تا بتوانیم به درد شما برسیم و از درد شما دفاع کنیم و با شما همدردی کنیم تا بهمین وضع بمانید، چونکه درد شما درد ما است.

 

پول بدهید تا آدمکشان و تروریستهایی که ما اجیر کرده ایم به زندان اندازیم تا شما آزاد و آسوده بخوابید و آزاد بمیرید.

          پول بدهید تا درِ خانه های شماها را پر قفل کنیم تا دزدان اجیر شدۀ ما نتوانند وارد خانۀ شما شوند و تازه.

          باور کنید که بهتر از استثمار پیدا نخواهید کرد. استثماری که به شما وطن داده و شماها برایش کشته می شوید. استثماری که با عملیا انساندوستانه به شما گرسنگان و بدبختان کرۀ زمین کمک می کند.

          استثماری که به شما خدا داده تا شما ها در مقابلش تعظیم کنید و دعا بخوانید.

          پول بدهید تا بتوانیم عملیات انسان دوستانۀ خود را گسترش دهیم تا بتوانیم برای گرسنگان و خلقهای جهان دکتر و سلاح بفرستیم تا لذت استثمار را ببینند و حرس بخورند و بیشتر زجر بکشند. مزدورهای ما برای آزادی و صلح شما است. چونکه زیبایی طبیعت در زجر کشیدن و گرسنه ماندن و بی خانه ماندن و احمق ماندن شماها است.

          پول بدهید و به دنبال جامعۀ بهتری نگردید چونکه ما و فقط ما از حقوق بشر، دمکراسی، گرسنگان جهان، زجردیدگان، طبیعت و حیوانات با عملیات انسان دوستانه دفاع می کنیم و برایشان اسلحه می فرستیم تا غذاهای ارسالی ما را بخورند و برایشان تبلیغات می کنیم و سازمان بوجود می آوریم تا بدانند ما دوستاران و وفاداران این گرسنگان علکی بدنیا آمده هستیم. حتی جنگلها را هم برایشان نابود می کنیم تا نباشند و گرسنه هم نباشند. و تازه سعی می کنیم چند میلیارد انسان روی زمین را به یک میلیارد و شاید کمتر برسانیم تا گرسنگان گرسنه نباشند. بدانید که فقط ما باید زنده بمانیم چونکه شما ها حتی بدرد زیرخاک هم نمی خورید.

          پول بدهید تا شما را آزاد بگذاریم تا بمیرید و آزاد بمیرید و تازه. ما حتی برای مردگان شما تابوت درست می کنیم و چوب و پارچۀ را هم از نابودی جنگل برایتان تأمین می کنیم. بدانید همۀ اینها و خیلی چیزهای دیگر بودجه می خواهد و پول زیاد و ما هم نداریم. این استثمارگران ما که همۀ معادن طلا، نقر و الماس و بقیۀ سنگها و فلزات قیمتی را در دست دارند از گرسنگان بی پولدارترند.

          این استثمار(خدای جهان) برای رهایی انسان و نسل هر موجود زنده آمده تا شماها نباشید، تا آسوده بخوابید.

          شما اکنون زنده اید، بخاطر اینکه ما خلقهایی را بخاطر شما کشته ایم و هزاران هزار زن و زن حامله و بچه و پیر و دانشمند را در زندانها داریم و کشته ایم تا شماها آسوده بخوابید. آسوده بخوابید که ما استثمارگران بیداریم و با همه نوع دستگاه مواظبیم و تازه.

          شما را با انواع بمب ها و مین های بسیار زیبا و با نمک شیمیایی، نترونی، هسته ای، لیزری، مخدری، باکتری، ویروسی و غیره برای همیشه به خواب می بریم تا گرسنه نباشید و زجر نکشید. ما علکی برای شما زحمت نکشیده ایم و نمی کشیم. و اگر می بینیدکه ما استثمارگریم بخاطر اینکه کار شرعی کرده ایم و تازه خدا هم راضی است.

          باید در نظر داشت که در جنگ که استثمار بوجود آورندۀ آن است هم، پول جنگ را باید بپردازید و می پردازید، چه مستقیم و یا غیر مستقیم، و هم باید کشته و زخمی بدهید چه بیطرف باشید و چه با طرف و یا مخالف.  

          در جامعۀ استثماری است که انسانها را به خاطر اشتباه محکوم به مرگ می کنند به زندان می اندازند. بیشتر استثمارگران هستند که استثمارشوندگان را محکوم به هر چیزی می کنند و بلعکس آن انگشت شمار است.

          غیر غابل تصور است که انسانها بچۀ هنوز بدنیا نیامده و یا تازه بدنیا آمده را محکوم به مرگ می کنند و یا می فروشند و یا عضوهای آنرا جدا می کنند و به کسی که پول بدهد می فروشند و می خرند و تقاضا کننده هم پیدا می شود. چشم یک بچۀ سالم را با حقه و زور می کنند و به استثمارگران می فروشند. فقط در مغز علیل استثمارگران، حکومتمداران و متافیزیکان می گنجد. جامعه ای که براساس پول باشد هر چیزی را می توان خرید و فروخت که تاجران خوب می دانند.

          خسیسی در همۀ اقشار جامعه دیده می شود، چه پولدار آن و چه بی پول آن. خسیسی یکی از خصلتهای استثمار است.

          دکترها برای پول دست به هر کاری می زنند مثل همه، حتی تعویض عضو. برایشان مهم نیست که تو انسانی یا نه، بلکه به پول احتیاج دارند مثل همه. همۀ انسانها به پول احتیاج دارند و خود فروشی می کنند. بعضی ها فکر خود را، و بعضی دست خود را، آلت جنسی خود را، پا های خود را و غیره و غیره می فروشند و عرضه می کنند. معلمین و همۀ آموزش دهندگان برای پول کار می کنند. حتی اگر آن بچه وحشی هم بار بیاید برایشان مهم نیست. البته کار دیگری هم نمی توانند بکنند. چونکه سیستم(روابط) به آنها تحمیل می کند که اینطوری باشند. همه آن می کنند که جامعه به آنها داده است و یا تحمیل کرده است. و تازه جامعه به آدمهای وحشی بیشتر نیاز دارد تا انسانهای پاک، ساده، ارام و منطقی، درواقع غیر وحشی.

          در جامعۀ استثماری است که به اشکالی یا با زور و یا با تحمیل و یا خزنده و غیره دیوار و سیم خاردار می سازند و دیوار و سیم خاردار را خرید و فروش می کنند. بعضی دیوارها نامرعی و بعضی ها مرعی  و یا نیمه مرعی هستند.

          در جامعۀ استثماری زمانی شما را دوست دارند که پول دارید. و هر چه بیشتر پول دارید بیشتر شما را دوست دارند. و زمانی آنقدر دوست دارند که دلتان را می زند. اگر نه وقتی که پول ندارید، چیزی جز دور افتادۀ جامعه نیستید. اینجاست که باید گفت که دوستی وعلاقه در جامعۀ استثماری، پولی، ملکی و تجاری است. معیار دوستی بر اساس استثمار (پول، مالکیت و مبادله) ریخته شده است. و تازه اگر دوست نداشته باشید شما را تحقیر و بدبخت می کنند. اعتماد هم در جامعۀ استثماری بر اساس پول، مالکیت و مبادله است، آزادی انسان هم بر اساس همین معیار است، جنگ و صلح خصلتهای استثمار است، عشق و نفرت هم بر اساس استثمار است، زشتی و زیبایی هم بر اساس همین معیار است، و غیره و غیره. درواقع استثمار تمام عرصه های زندگی را گرفته است.

          در جامعۀ استثماری است که اگر استثمارگران مریض شوند، داد و فریاد می کنند بخصوص از طریق مراکز خبریشان. و استثمار شوندگان که اکثریت عظیم انسانها را دربر می گیرند که هزاران بیماری دارند هیچکس صدایش در نمی آید جز اگر از آن پول در آورند. و تازه امکانات ندارند که بتوانند فریاد کنند و صدایشان درآید. البته استثمارشوندگان باید هزاران کشته بدهند تا یک نفر صدایش درآید. کشتار استثمارشوندگان بدست استثمارگران را بخوبی ماسمالی می کنند ولی کشتار استثمارگران بدست رهبران استثمارشوندگان را با داد و فریاد گوشها را خراش می دهند.

          در جامعۀ استثماری است که حیوانات هم بصورت طبقاتی زندگی می کنند بطوری که سک و یا گربۀ میلیاردر وجود دارد. بستگی دارد حیوان در دست چه کسی باشد تا سیستم طبقاتی در او ظاهر شود اگرنه در طبعیت طبقات بی مفهوم است. حتی گیاهان و درختان هم طبقاتی شده اند. جنگلها زمانی نجات پیدا می کنند که پول باشد اگر نه باید در فقر بمیرند. حکومتمداران و استثمارگران در فکر آن هستند تا چقدر خرج کنند تا جنگلها و حیوانات نجات یابند. در چنین جامعه ای، بعضی از حیوانات حتی خیلی بهتر از، خیلی از انسانها، که در بدترین شرایط و لجنترین شرایط هستند، زندگی می کنند. شکی نیست که استثمار شوندگان هم حق دارند بدزدند، بشکنند، غارت کنند، خراب کنند، بهم بریزند و نابود کنند، حتی شما استثمارگران، طرفداران حقوق بشر و طبیعت و مایلند سر به تن هیچ کس نباشد.

          در جامعۀ استثماری مواد غذایی را طلف می کنند و یا از بین می برند آنهم بخاطر اینکه کسی پول نمی دهد و درواقع نمی خرند، ��تی قیمت آنها را پایین نمی آورند و تازه سعی می کنند مواد غذایی مصنوعی و ژنتیکی بوجود آورند فقط بخاطر بدست آوردن پول بیشتر و راحتتر.

          در جامعۀ استثماری وقتی که کالایی(برای فروش) تولید می شود تا موقعی که به دست مصرف کننده برسد و می رسد قیمتش سخت بالا می رود. هر رابطی(تاجری، دلالی) آنرا می خرد و گرانتر می فروشد. هر تاجری که کالایی را می خرد و یا حمل می کند می خواهد که از آن سود ببرد اگر نه آن کالا را نمی خرد. و تازه تولید کنندگان هیچ وقت کالایی را مستقیماً به مصر ف کننده نمی دهند، آنهم بخاطر پول. مگر تولید کننده خود رابطه ها را ایجاد کند تا به مصرف کننده برسد.

          باید این جمله را یک بار برای همیشه در مغز گنجاند که استثمارگران نمی توانند استثمارگر باشند مگر یک اکثریت عظیم، عظیم در فقر بمانند و تعظیم کننده باشند و بخصوص طبیعت هم باید در وضع اسفناک باشد. و همچنین دانشمندان، عالمان، پزشکان، مهندسین و مدافعان طبیعت نمی توانند در رفاه و آسایش باشند مگر یک اکثریت عظیم، عظیم بخاطر نان و آب جان می کنند. استثمارگران بدون استثمار نمی توانند وجود داشته باشند. مرفهان و آسایشمندان بدون استثمار نمی توانذد مرفه باشند. منظور از رفاه و آسایش در اینجا رفاه و آسایش استثماری است و از حقوق طبیعی تجاوز می کند. که یکی داشته باشد و دیگران نه و بتوان انرا خرید و فروش کرد.

          جامعۀ استثماری چنان است که اگر تاجری به تاجر دیگر اعتماد کند سرش کلاه رفته است و می رود و در مواقعی هم بدبخت می شود. در چنین جامعه ای حتی اگر انسانها خواسته باشند به همدیگر اعتماد کنند سرشان کلاه می رود. بخصوص حکومتمداران که با داد و فریاد از طریق مراکز خبری و اطلاعاتی می خواهند اعتماد توده ها را به خود جلب کنند و در مواقعی موفق می شوند ولی سرشان کلاه می رود همانطور که همیشه رفته است.

          ما در عصری زندگی می کنیم که انسانها را ملک خود حساب می کنند و کرده اند، چه برده ها به آن واقف باشند و یا نه. تصورش را بکنید ؟ ! درواقع قبلاً به برده زنجیر و شن، بگردن، پا، انگشتان و یا گوشهایشان می زدند، در مواقعی هم بر روی بدن مثل حیوانات مهر می کردند، ولی اکنون زنجیر و شن نامرعی است و درمواقعی یک شماره است، یک رمز است و به شکل وطن، گذرنامه، کاغذ و یا کارت شناسایی و شناسنامه که هیچگونه رابطه ای با حقوق طبیعی ندارد در آمده اند. و آنها را با هزاران طریق تحت نظارت شدید دارند. تا جایی که انسانها، انسانها را می پایند. زحمتکشان حق دارند بگویند که همۀ انسانها و به همراه آن کرۀ زمین نیست و نابود شود تا این استثمارگران، حکومتمداران و متافیزیکان لعنتی از بین بروند. زحمتکشان جلوتر می دانند که خودشان کشته شده های هر روز جنگ و عوامل دیگر استثماری و طبیعی هستند، چه فرقی می کند. لااقل این استثمارگران، متافیزیکان و حکومتمدارانشان، این حیوانات عوضی برای همیشه نابود شوند که زحمتکشان را می چاپند، غارت می کنند، می دزدند، می کشند، خرید و فروش می کنند، بدبخت می کنند و روی سرشان بمب و مواد شیمیایی و غیره می ریزند. باید در نظر داشت که حکومت یعنی دولت، مراکز اداری و غیره برای آن بوجود ��یامده اند که منافع شما زحمتکشان و یا کارگران و یا استثمارشوندگان را تأمین کنند بیخود نیست که مردم آزاری می کنند. در آن شکی نیست که در اثر فشار توده ها دست به یک سری قوانین برای منافع توده ها می زنند ولی در دراز مدت  آنرا از بین می برند و یا آنرا بر اساس استثمار سازمان می دهند. هیچ کشوری نمی تواند درها را بروی خود ببندد موقعی که سیستم آن هم استثماری است. استثمارگران آمریکایی بخاطر اینکه کالای موسیقی، فیلم و اسلحه شان و غیره وغیره ارزانتر از جاهای دیگر است بیشتر می بینیم و گوش می دهیم و چون بچه ها از بدو تولد با آنها بزرگ می شوند جذب ایالات متحده می شوند. و همچنین امکانات تبلیغاتی و تولیدی بیشتری دارند. آنها به هر شکل و به هر عنوان کالا بدست می آورند و به هر شکل و به هر عنوانی آنرا می فروشند و یا بزور به خورد انسانها می دهند. تصورش را بکنید که موسیقی های بزرگ و درواقع کلاسیک و یا علمی خیلی گرانتر با تبلیغات کمتری با موزیکهای دیگر هستند. و تازه همه به آنها دسترسی ندارند. و یا کتابهای آموزشی علمی گرانتر و مشکلتر به دست می آیند تا کتابهای ایده آلیستی، متافیزیکی و ناکجاآبادی، که خارق العاده، عجیب و غریب هستند. بخاطر همین هرچه خلقهای هر کشوری بیشتر در فقر باشند بخصوص از نظر مادی بهمان اندازه از نظر شناخت و یا معنوی فقیرترند و یا می شوند. و تازه خیلی از کتابهای علمی و برنامه ها و تکنیکهای علمی به زبان انگلیسی است.

          در جامعۀ استثماری است که انسانها حتی در میان انبوهی گم و ناپدید می شوند، که انسانها همدیگر را نمی شناسند. از همدیگر وحشت و ترس دارند و به راحتی نمی توانند با دیگری صحبت کنند مگر همدیگر را بشناسند و تازه. آنقدر انسان را دریده اند، دزدیده اند و می دزدند، کشته اند و می کشند، زندانی کرده اند و هنوز می کنند، غارت کرده اند و می کنند، سیم خاردار دورش و رویش کشیده اند و از متافیزیک ترسانده اند، طلسم کرده اند، چپاول کرده اند که می کنند، شکنجه و زجر داده اند که می دهند، در آن شکی نیست که وحشت و ترس داشته باشند.

          در جامعۀ استثماری است که انسانها خودسرانه برای حقوق طبیعی و طبیعت قانون وضع می کنند. خارج از اینکه تصور کنند حقوق طبیعی و یا طبیعت خود قوانین و مقولات خاص خود دارند و هیچ قانون دیگری را قبول نمی کنند. با وجود اینکه دولت و مراکز اداری و نیروهای نظامی، انتظامی، کنترل و غیره و غیره را بجانش می اندازند ولی باز هم قبول نمی کنند. مثلاً وابستکی شکم انسان به مواد غذایی یک وابستگی طبیعی است، نه میزان و یا مقدار می فهمد و نه اندازه و قیمت، بلکه خود قوانین و مقولات خاص خودرا دارد، و یا مثلاً فکر انسان، روابط جنسی انسان، شش انسان، چشم انسان و غیره و غیره.

           استثمارگران وقتی قادر نیستند به اشکال نظامی و یا اقتصادی وارد منطقه ای(کشور دیگری) شوند آنهم برای غارت و چپاول، از طریقهای سازمانهای بشری، صلیب سرخ، سازمان ملل، علاقه مندان به طبیعت، عملیات انسان دوستانه، حقوق بشر و سازمانهای پزشکی، برای دمکراسی، برای هم وطنان و هم مذهبیان و بر علیه تروریسم و غیره به راحتی وارد می شوند و خود را مستقر می کنند، و نه برای فقر، گرسنگی، بی خانمانی و بی سوادی بلکه فقط برای استثمار و هیچی جز استثمار.

          اقتصاد مقوله ایست استثماری. چونکه اگر پول، مالکیت و مبادله، درواقع استثمار وجود نداشته باشد دیگر اقتصاد بی مفهوم می شود. علت اینکه روابط اقتصادی مشکل، سخت، اعصاب خوردکن، نامشخص و عجیب است، بخاطر آن است که حقوق طبیعی خود قوانین خاص خود را دارد و استثمار هم قوانین خاص خود. این دو هیچگاه باهم سازگاری ندارند و نمی توانند داشته باشند و نمی توان آنها را مخلوط کرد.

               باید همیشه در نظر داشت که :

          دولت برای آن بوجود نیامده که به انسانها، به زحمتکشان و کارگران کمک کند، و یا جنگلها را از نابودی نجات دهد، و یا حیوانات را از نابودی نجات دهد و یا اینکه حقوق طبیعی انسان را تأمین کند و انسانها را به نفع توده ها سازمان دهد و یا برای آنها کاری انجام دهد. بلکه دولت برای استثمار بوجود آمده است و فقط استثمار و چیز دیگری برایش قابل درک نیست.

          مراکز عریض و طویل اداری، نظامی، انتظامی، کنترل، نگهبانی و مزدوری برای آن بوجود نیامده اند که به گرسنگان، زحمتکشان، کارگران و یا استثمارشوندگان کمک کنند و یا حتی برای دفاع از حقوق طبیعی انسان همکاری کنند. بلکه برای استثمار بوجود آمده اند و فقط برای استثمار.

          مراکز خبری، اطلاعاتی، ماهواره ای و خبر چینی، امثال تلویزیون، رادیو، کامپیوتر، مجلات، روزنامه ها و خیلی از کتابها و انواع مختلف دیگر تبلیغاتی و جاسوسی برای آن بوجود نیامده اند و وجود ندارند که به زحمتکشان و زجردیدگان جهان چیزی بدهند و به رشد و تکامل و سلامتی آنها کمک کنند و در راه حقوق طبیعی شان قدمی بردارند. بلکه برای استثمار بوجود آمده اند و فقط برای استثمار.

          حقوق و مراکز حقوقی، قضایی، دادگاه ها، قضات، وکلا و غیره برای آن بوجود نیامده اند و ندارند که حقوق از دست رفتۀ زحمتکشان، زجر دیدگان، تعظیم کنندگان، استثمارشوندگان روی زمین را پس بگیرند و یا حتی قدمی در راه حقوق طبیعی آنها بردارند. بلکه برای استثمار بوجود آمده اند و فقط برای استثمار.

          متافیزیک و مراکز متافیزیک و یا ایده آلیسم مثل مذاهب، سکتها، فالگیرها، جادوگرها، ایده آل ها(واقعیت بر اساس قوانین و مقولات عمل می کند)، مساجد، کلیساها، دیوارها، بت ها، فرقه ها، روحانیون و معبدگاه ها برای آن بوجود نیامده اند که حقوق طبیعی انسان را تأمین کنند و یا برای حقوق طبیعی زحمتکشان مبارزه کنند و یا قدمی بردارند و به زجر دیدگان، گرسنگان، بی خانمان، بی عاشقان و استثمارشوندگان کمک کنند و حقوق طبیعی آنها را تأمین کنند و یا در این راه عمل کنند. نه، بلکه برای استثمار بوجود آمده اند و فقط ��رای استثمار.

          احزاب و سازمانهای سیاسی و سندیکایی نمی دانند که قوانین اجتماعی خودکار عمل می کنند. و آنها نه قادرند و نه توانا که این جامعه را از شر استثمار برهانند. چونکه بر اصول علمی نه عمل می کنند و نه سازمان می دهند. اصول علمی خود قوانین و مقولات دارد. و تازه استثمار در خود آنها نفوذ شدید دارد و تعیین می کند. استثمار انسان نیست، پول کاغذی و یا فلزی نیسست بلکه یک نوع رابطه بین انسانها است، همانطور که قبلاً مطرح کردیم.     

               باید در نظر داشت که انسانها وقتی که پول دارند :

          نه تنها می خورند بلکه بهترین آنها را می خورند.

          نه تنها آب می نوشند بلکه بهترین آنها را می نوشند.

          نه تنها لباس می پوشند بلکه از بهترین ماده و از دوخت بهتری استفاده می کنند.

          نه تنها تنفس می کنند بلکه بهترین آنها را تنفس می کنند.

          نه تنها پهلوی دکتر می روند بلکه همیشه با دکتر خوب در تماسند و تازه دکتر پیششان می رود.

          نه تنها آموزش می بینند بلکه بهترین آموزشها و آموزش دهندگان خوب را می بینند.

          کمتر از دیگران مریض می شوند.

          کمتر از دیگران حوادث ناگوار دارند.

          بیشتر از دیگران رابطۀ جنسی برقرار می کنند و سالمترند و پرشادابترند.

          کمتر از دیکران گریه می کنند و یا اصلاً نمی کنند.

          بیشتر از دیگران ورزش و تفریح و خواب می کنند.

          کمتر دلهره دارند و یا اصلاً ندارند.

          کمتر دلواپسی دارند و یا اصلاً ندارند.

          کمتر غصه می خورند و یا اصلاً ندارند.

          کمتر وحشت و ترس دارند.

          کمتر استرس و زخم معده و سردرد دارند و یا اصلاً ندارند.

          و غیره و غیره.

          استثمارگران می گویند :  تا این زحمتکشان و گرسنگان که فقط بدرد چند روز کار می خورند و بعد بی ارزش می شوند و بهتر است که بمیرند و جمعیت ک��ۀ زمی�� را ��م کنند و نباشند. چونکه آنها نه قادرند و نه توانا(منظور اینست که نه دزدند، نه حقه باز و نه چاپلوس و غیره) و نه صلاحیت دارند ونه عقل دارند و نه زرنگی، و بخصوص به علت زیاد بودن جمعیت کرۀ زمین و کم بودن جا برای استثمارگران باید ازبین بروند و همچنین برای اینکه گرسنگان، استثمار شوندگان و زحمتکشان، استثمارگران را ناگهانی ندرند، ترجیح می دهند که چند میلیارد آنها کم شوند تا تسلط بهتری بر هرکسی و هر چیزی داشته باشند. در درجۀ اول بهتر است کمونیستها، این مزاحمان استثمارگران نباشند.

          باید در نظر داشت که در جامعۀ استثماری یعنی جامعۀ کنونی روی کرۀ زمین، آن کسی که پول داردحق تصمیم گیری دارد و نه منطق و یا علم، و تازه منطق و یا علم زیر تسلط کسانی است که پول زیاد و زیادتری دارند و بر آن حکمروایی می کنند. بخاطر همین در جامعۀ استثماری یک دیوانۀ پولدار و یا مالک(از این دیوانه ها در حکومتها و بین استثمارگران و متافیزیکان زیاد پیدا می شوند) برای دانشمندان و علوم و آموزش علمی تصمیم می گیرند. مثلاً حکومت مداران، استثمارگران و متافیزیکان که نه آموزش درست و حسابی علمی دیده اند و نه وقت آنرا دارند که آموزش علمی ببینند و نه حالش، و بهیچ عنوان هم نمی توانند براساس اصول علمی در کارشان استفاده کنند و به کار بگیرند، و اصلاً اصول علمی نمی دانند چیست و به چه در می خورد و به علت مبارزۀ سیاسی(مبارزه برای گمراه کردن) برای پزشکان، مراکز آموزشی، علمی، فیلسوفان، دانشمندان، محققین، مهندسین، هنرمندان، معلمان، فیزیکدانان، ریاضی دانان، بیولوژیستها، شیمی دانان، روشنفکران، ورزشکاران، متخصصین و غیره تصمیم می گیرند. و تازه هر کسی دست از پا خطا کند و از زحمتکشان هم دفاع کند، سربنیست می شود، همانطور که کرده اند و هر روز می کنند. آنها خود را بالا تر از علم(قوانین و مقولات) می بینند و می دانند، یعنی خود را خدا می دانند و بقیه را تعظیم کنندگان و تازه همانها هم روی همین دانشمندان و عالمان و متخصصین بمب می ریزند و یا می اندازند و شکنجه شان می کنند، می کشند، خفه می کنند و غیره همانطور که کرده اند و هر روز می کنند و آنهم بدون حیا. البته فقط پاپها نیستند و نبودند که گالیله ها، جوردان و برونها، طبری ها، حافظ ها راوادار به توبه کردند و یا می خواستند وادارکنند و سر بنیست کردند، کشتند، شکنجه کردند، حلق آویز کردند و زجرها دادند و تحمت ها زدند و هنوز می کنند، بلکه دیگر مذاهب، سکتها، دونکیشوتها، حکومتها و استثمارگران هم کرده اند و می کنند و خواهند کرد.

          در جامعۀ استثماری شناخت انسان وابسته به استثمار است و بردۀ استثمار است. در چنین جامعه ای مقدار شناخت انسان تعیین کننده نیست، بلکه مقدار پول، مالکیت و مبادله است که تعیین کننده است. برای همین انسانهایی که از سطح فکری پایین و یا حتی زیر صفر هستند با داشتن پول، مالکیت و مبادله می توانند به راحتی خدایی کنند، همانطور که می کنند. و هر چیزی را می توانند زیر تسلط داشته باشند. همانطور که گفتیم استثمارگران، حکومتمداران و متافیزیکان که شناخت علمی بهیچ عنوان ندارند، برای هستی و نیستی انسانها تصمیم می گیرند و عالمان همیشه زیر تسلط آنها بوده اند و هنوز هستند. به عبارت دیگر علم همیشه زیر تسلط آنها بوده و هست. و یا به زبان ساده تری، واقعیت خارج از ذهن وابسته به استثمار است. یعنی اینکه استثمار برای هستی و نیستی تمام موجودات زنده و حتی کرۀ زمین تصمیم میگیرد. این آن چیزی است که به نابودی نسل بشر و خیلی ازموجودات زندۀ دیگر می انجامد. در چنین جامعه ای دونکیشوتها و دیوانه ها که در تاریخ زیاد بوده اند و هستند، با هزاران حقه و کلک و با قوانین استثماری، پول و مالکیت عظیم در آوردند و در می آورند و بر دنیا حکمروایی می کردند و می کنند و قوانین حکومت را هم خود وضع می کنند و دولتمردان(ماشینهای خودکار) را هم خود جابجا می کنند و انتخاب می کنند و ملت فقط رأی می دهند.

          مهاجرت روشنفکران و متخصصین به مناطقی که پول زیادتر موجود است مثل شهرها و بخصوص شهرهای بزرگتر هم علتش استثمار است. و تازه این عمل روشنفکران و عالمان و پزشکان، مناطق دیگر را فقیر تر می کند و کرده است. مثلاً فرار و هجوم روشنفکران و عالمان به غرب، امریکا و ژاپن شکی نیست که مناطق فقیر را فقیرتر می کند. و اینکه انسانها و درواقع زحمتکشان که باید شب و روز کار کنند و یا در راه آن فکر کنند، نه وقت مطالعه دارند و نه می توانند حال مطالعه داشته باشند و یا حتی به آن فکر کنند.

          در جامعۀ استثماری آنکسی را محکوم می کنند که حتی لباس درست بر تن ندارد و برای یک لغمه نان جان می کند و حتی پزشک نمی بیند و یا نان بزور پیدامی کند. این زحمتکشان که مستقیماً جنگل ها را نابود می کنند و کرده اند و حیوانات را نابود می کنند و کرده اند و غیره درواقع برده های استثمارگران، حکومتمداران و متافیزیکان آمریکای شمالی، غربیان و ژاپنی ها هستند. به عنوان مثال این استثمارگران که هزاران زمین و زمین کشت مواد مخدر دارند و مواد مخدر را در تمام دنیا جابجا می کنند و زمین و زمان را از آن خود می دانند و استثمارشوندگان را محکوم می کنند و شکل محکوم را هم خود تعیین می کنند.

          مقداری باید فکر کرد که از هیچ حیوانی بخاطر حقوق حقوق طبیعی اش پول نمی گیرند و آنرا(آن حیوان را) تحمیل به پول نمی کنند و تنها انسان است که برای شکم خود، تنفس خود، برای عشق خود و غیره پول می پردازند و درواقع می گیرند. برای بچه اش پول می پردازد. از هیچ حیوانی برای مهاجرت و یا تغییر جا نه پول می گیرند و نه  هزاران مشکل جلوی پایش می گذارند، و فقط انسان است که حتی سطح خود را از حیوانات پایین تر آورده است، نه تنها از انسان پول می گیرند بلکه تبعیض نژادی، ملی گرایی و درواقع خود خواهی، خود محوری و مذهب را رواج می دهند و در آن می دمند و اورا می کشند، غارت و بدبخت می کنند و غیره. انسان بجای آنکه مشکلات خود را کمتر و هر چه بیشتر کمتر کند، برعکس آنها را بیشتر و بیشتر می کند. و به جای اینکه مشکلات خود را حل کند، بر عکس آنرا خراب  و خرابتر می کند، و فقط حیوانات هستند که مشکلی ندارند  که اکنون انسانها برایشان مشکل بزرگی شده اند. مثلاً زن حامله نه تنها باید کارکند بلکه از بچۀ چند ساله اش هم کار می کشند. هنوز بچه درست و حسابی بزرگ نشده از او کار می کشند و چشمها و دیگر عضو هایش را می کنند و می فروشند. بی ادبی و بی احترامی و وقاحت و کم لطفی انسان به انسان به حدی است که باید گفت زنده باد حیوانات.

          همانطور که گفتیم برای پول درآوردن هرکسی یک راه حلی برای خود پیدا می کند. بخصوص تاجران، به عنوان مثال آنها به گاو و یا دیگر حیوانات هرمن می زنند تا گوشتشان باد کند و سنگین تر شوند. و یا داخل میوه ها آب وارد می کنند، یا اینکه برای نان از آرد سفید غیر گندمی استفاده می کنند و یا ماشین ، تلویزیون، و یا دیگر دستگاه های الکترونیک را چنان درست می کنند که مجبور شوند بیشتر خرج کنند و یا هی بخرند، در واقع کالاها مصرفی هستند و یا مثلاً دیوارخانه ها را چنان درست می کنند که فقط روی پای خود به ایستند و هزاران کلک دیگر برای اینکه بتوانند پول و پول بیشتری در بیاورند آنهم به هر شکلی که شده. و بعد از فروش اگه اتفاقی بیافتد حتی مرگهای زودرس مقصر نیستند. خوب بهتر بخرید، پول بیشتر بپردازید تا جنس بهتری داشته باشید و تازه. و یا مثلاً پول تقلبی را فقط دیگران تولید نمی کنند بلکه دولت به علتهای مختلف پول تقلبی تولید می کند. ولی پول تقلبی دولت هیچگاه مشخص نمی شود چونکه خود چاپ و تعیین می کند. البته هزاران هزار راه حل برای بدست آوردن پول و پول بیشتر وجود دارد که ما فقط چند نمونۀ بسیار بسیار کوچک آنرا مطرح کردیم، اگر نه می توان کتابها نوشت0 فقط سنگها و دیوارها می دانند که چه کثافتکاری ها که نمی کنند.

          علت تضادهای اجتماعی هم استثمار است.

          علت گسترش سلاح ها و جنگها استثمار است.

          علت ناموزونی و ناهماهنگی در طبیعت، نابودی جنگلها، حیوانات، اکسیژن هوا، آب آشامیدنی و غیره استثمار است.

          علت ناموزونی در تولید و پخش تولید هم استثمار است.

          علت ناموزونی ازدحامها استثمار است.

          علت ناموزونی و نابرابری و بی عدالتی و غیره استثمار است.

          بیخود نیست که می گوییم انسان درجهت نابودی خود، درواقع نسل بشر در حرکت است. حکومتها نمی توانند و قادر نیستند و برای آن بوجود نیامده اند که انسان را از شر استثمار برهانند، چونکه خود زاعدۀ استثمار هستند و در راه گسترش و تکامل و تمرکز آن سخت فعالیت می کند اگر نه سرنگون می شوند. استثمار یک نوع روابط بین انسانها است و سازمانها و عوامل دیگر استثمار زادۀ خود استثمار هستند.

          بیشتر از هفتاد درصد انرژی ؛ نفت، زغال سنگ، هسته ای، آفتاب، سدها و بادی ها در راه تجارت و درواقع استثمار فدا می شوند. که طبیعت را دگرگون کرده اند که این دگرگونی همراه است با نابودی بشر.

          بیشتر از هشتاد درصد تولید چوب در راه تجارت و در����اقع استث��ار فدا می شوند.

          بیشتر از نود درصد مجلات، روزنامه ها که از نابودی جنگلها استفاده می شوند در راه تجارت و درواقع استثمار فدا می شوند.

          بیشتر از نود و نه درصد کاغذها و چوبهایی که در جشنها، انتخابات، قبرستانها استفاده می شوند که از نابودی جنگل بدست می آیند و آمده اند در راه تجارت و درواقع استثمار فدا می شوند.

          بیشتر از نود و نه درصد کاغذهای ادارات، چه دولتی و یا خصوصی که از نابودی جنگلها تعمین شده و می شوند در راه تجارت و درواقع استثمار فدا می شوند.

          بیشتر از نود و نه درصد دستگاه های الکترونیک(کامپیوترها) و راه ها و ارتباطات الکترونیکی به هر شکل و به هر نوع آن در راه تجارت و درواقع استثمار فدا می شوند و برای آن هم بوجود آمده اند و می آیند. 

          بیشتر از شصت درصد کتابها که از نابودی جنگلها استفاده شده اند در راه استثمار فدا می شودند.

          بیشتر از شصت درصد مواد غذایی، چه گیاهی، حیوانی و دریایی که همراه است با نابودی محیط، در راه استثمار فدا می شوند. یا در اثر تولید زیاد(خریدار نیست) از بین می روند و یا در مغازه ها و رستورانها فاسد و یا ازبین می روند و طلف می شوند و یا در اثر رقابت ها از بین می روند و یا در خانه ها به اشکالی ازبین می روند و یا فاسد و یا طلف می شوند.

          بیشتر از نود در صد کشف های علمی در راه استثمار استفاده و فدا می شوند. بیخود نیست که همۀ تکنولوژی ها در مراکز پول تجمع کرده اند.

          بیشتر از هشتاد درصد ورزشها در راه استثمار فدا می شوند و شده اند.

          بیشتر از نود درصد هنرها ؛ چه موسیقی، سینما، رقص، نقاشی، تأتر و غیره در راه استثمار فدا می شوند و شده اند.

          بیشتر از هشتاد درصد بازی ها و اسباب بازی ها در هر سنی در راه استثمار فدا می شوند.

          بیشتر از هشتاد درصد جنگلها و حیوانات در راه استثمار فدا می شوند.

          بیشتر از هشتاد درصد آبهای معدنی و درواقع آبهای شیرین در اه استثمار فدا می شوند. آلودگی آب نوشیدنی و یا شیرین هر روز بیشتر گسترش پیدا می کند.

          بیشتر از شصت درصد اکسیژن هوا در راه استثمار فدا می شوند. آلودگی هوا هر روز بیشتر می شود.

          بیشتر از هشتاد درصد کشته شده های انسانی در راه استثمار فدا شده اند و می شوند.

          بیشتر از نود درصد راه ها ؛ زمینی، هوایی، دریایی، مخابراتی، الکترونیکی و غیره در راه استثمار فدا می شوند که طبیعت را دگر گون کرده اند.

          شهرها فقط برای تجارت و درواقع استثمار بوجود آمده اند و برای آن هم فدا می شوند که طبیعت را دگرگون کنند و هر چیزی را به نابودی بکشانند.

          بیشتر از نود درصد صنایع ماشین سازی و دیگر کارخانجات صنعتی در راه تجارت ودرواقع استثمار فدا می شوند. 

          بیشتر از صد در صد کارخانجات اسلحه سازی به هر شکل و به هر عنوان آن که در رابطۀ مستقیم با نابودی نسل بشر دارد در راه تجارت و درواقع استثمار فدا می شوند.

          بیشتر از پنجاه درصد کار در راه استثمار فدا می شود.

          بیشتر از شصت درصد مجموعۀ تولیدات در راه استثمار فدا می شوند.

          بیشتر از هشتاد درصد ماهواره های اطلاعاتی، تحقیقاتی و نظامی در راه استثمار فدا می شوند.

          بیشتر از نود درصد مراکز خبری و اطاعاتی مثل تلویزیون، رادیو، کامپیوتر و غیره در راه استثمار فدا می شوند.

          بیشتر از صد درصد تبلیغاتها در راه استثمار فدا می شوند.

          بیشتر از هفتاد درصد خانه ها در راه استثمار فدا می شوند.

          بیشتر از نود ونه درصد تولیدات سکسی به هر شکل و به هر عنوان آن برای اسثمار و در راه استثمار فدا می شود.

          ربیشتر از نود و نه درصد کابلها، تونلها، پلها در راه استثمار فدا می شوند.

          بیشتر از نود و نه درصد مواد مخدر ؛ الکل، سیگار، تریاک، هشیش و غیره  و غیره در راه تجارت و درواقع استثمار فدا می شوند.

          بیشتر از نود و نه درصد بسته بندی های مواد غذایی ؛ چه گیاهی، حیوانی، دستگاه های الکترونیکی، اسباب بازی ها، اسلحه ها، مواد مخدرها، کادو ها و غیره که از نابودی جنگلها و حیوانات بدست آمده اند و می آیند، در راه استثمار فدا می شوند.

          اینجاست که می گوییم نسل بشر در راه استثمار فدا می شود و خواهد شد. استثمار شخص نیست بلکه یک نوع بیماری در جامعۀ(روابط) انسانی است. استثمارگران تنها برای تبلیغات خود میلیونها خرج می کنند که صد درصد آنها از نابودی جنگل ها، هوا، آب شیرین، محیط ، انسان و حیوان بدست آورده اند که فدای استثمار می شوند. و خوب، گرسنگان باید گرسنه باشند و بمیرند.

          انسان در جامعۀ بیمار استثماری هر ثانیه و هر دقیقه ، البته غیر از حوادث طبیعی :

               باید مواظب باشد که او را ندزدند، از او ندزدند و اورا ندرند.

               باید مواظب باشد که به او دروغ نگویند.

               باید مواظب باشد تا اور اچپاول نکنند.

               باید مواظب باشد تا او را نکشند.

               باید مواظب باشد تا اورا شکنجه نکنند.

               باید مواظب باشد تا او را غارت نکنند، تکه پاره نکنند.

               باید مواظب باشد تا به او حقه نزنند و سرش کلاه نگذارند.

               باید مواظب باشد تا به او خیانت نکنند.

               باید مواظب باشد تا او را لو ندهند و پشت سرش حرف نزنند و حرف در نیارند.

               باید مواظب باشد از او باج نگیرند.

               باید مواظب باشد تا به او ضربه نزنند.

              باید مواظب باشد تا به علت اشتباه دیگران و اشتباه خود او را بد بخت نکنند.

               باید مواظب باشد تا سر موعد مالیات(باج) بپردازد.

               باید مواظب باشد تا سر موعد بیمه(باج) بپردازد.

              باید مواظب باشد تا زنجیر بردگی(شناسنامه، گذرنامه، کارت شناسایی، اجازه نامه و یا هر چیز وابستگی) داشته باشد و معتبر باشد و پول پرداخته باشد و راست برود و راست بیاید.

              باید مواظب باشد تا همان بلا ها را سر بچه و یا بچه هایش نیاورند و آنها را غارت نکنند، ندرند، تکه پاره نکنند، تجاوز نکنند، ندزدند و نکشند.

               باید مواظب همسایه ها، نیروهای انتظامی، نظامی، کنترل، خبری، خبرچینی، مراکز اداری، بازاریان و یا تاجران و غیره هم باشد. بخاطر همین انسانها در ترس و وحشت و آنهم هر روز و هر ثانیه زندگی می کنند. و تازه به همۀ اینها فیلمها، داستانها، موسقی ها و متافیزیکهای وحشتناک، ترس ناک، عجیب و غریب اضافه می شود.

          در جامعۀ استثماری، استثمارگران به مقداری کارگر می گیرند و نگه می دارند که بتوانند سود و سود بیشتر در بیاورند، اگر نه آن بخش ازبین می رود. در واقع هر شرکتی، تاجری، مغازه ای، هر کارخانه ای و یا هر چیز دیگری که با کارگر(کسی که کار می کند حتی متخصص، پزشک و غیره) سرو کار دارد، اولاً بر اساس و برای استثمار زندگی می کنند، دوماً با هر عاملی که جلوی رشد و تکامل و تمرکزش را سد کندسخت مبارزه می کند و باید بکند و مجبور است بکند. بخاطر همین آن مرکز و یا هر چیز دیگری  برای اینکه بتواند زندگی کند باید کارگر را اخراج کند و یا پول کارگر را ندهد و یا سعی می کند ندهد و یا مالیات ندهد و یا آنها را کم بدهد و غیره و غیره.

         استثمارگران برای آن استثمارگر می شوند که استثمار را گسترش دهند و متمرکز کنند اگر نه ور شکست و نابود می شوند، به علت خود استثمار یعنی پول، مالکیت و مبادله، با در نظر گرفتن این نکته که رقابت در وجود خود استثمار نهفته است. درواقع استثمارگران هر بلایی که سر کارگر می آورند و یا اینکه به رشد و تکامل و تمرکز استثمار فکر و عمل می کنند عاملش خود همان استثمار است. به عبارت دیگر استثمار است که هم استثمارگران و هم استثمارشوندگان را به حرکت در می آورد. حتی اگر سیستم سوسیالیستی شود و پول، مالکیت و مبادله به شکلی وجود داشته باشد، استثمار آنها را ازبین می برد و شکل خود را تحمیل می کند. اگر بخشی در جامعۀ استثماری بدون استثمار زندگی کنند آن را به مرور زمان ازبین می برد، یا خزنده و یا با جنگ و یا حتی با کشتن میلیونها انسان، برای استثمار هیچگونه فرقی نمی کند. استثمار نه احساسات می شناسد و نه انسان و نه طبیعت و نه کرۀ زمین و درواقع برایش بی مفهوم است.

          هر استثمارگر کارخانه ای، شرکتی، مغازه ای، زمینی، باغی و غیره به مقداری کارگر می گیرد که منافع استثماریش حکم می کند. برای همین علکی نمی تواند کارگر بگیرد و یا داشته باشد. هر استثمارگری برای استثمار است که استثمارگر می شود. فقط باید به استثمار فکر کند، با او بخوابد، بازی کند، زندگی کند، بمیرد و تعظیم کند. کارگران باید در نظر داشته باشند که استثمارگران بخاطر استثمار مجبورند کارگر را اذیت کنند، بیرون کنند، پول(مزد) کم بدهند، بیکار کنند، پول ندهند، بیگاری بکشند و شکنجه کنند. استثمارگران به این فکر می کنند کمتر و ارزانتر و حتی مجانی گیر بیاورند و کمتر و هر چه کمتر از دست بدهند و بیشتر و هر چه بیشتر در بیاورند و یا بگیرند. چه می خواهد آن کالا انسان باشد، بچه باشد، زن حامله باشد، طبیعت باشد و یا کالا های دیگر فرقی نمی کند. و در ضمن استثمار است که کارگران، زحمتکشان، استثمارشوندگان، نداران و یا فقیران را مجبور می کند که دست به هر کاری بزند و می زنند. استثمار حقوق طبیعی اش را تأمین می کند. کارگران بخاطر استثمار است که در مقابل استثمارگران عکس و العمل نشان می دهند. استثمارگران، حکومتمداران و متافیزیکان نه قادرند و نه خواهانند که به گرسنگان و نداران کمک کنند. گرسنگان باید گرسنه باشند، ندار باشند، استثمارشوند و فقیر باشند تا حکومتمداران حکومت کنند و استثمار کنند، استثمارگران هم استثمار کنند و متافیزیکان (روحانیون) هم استثمار کنند و هم برایشان دعا بخوانند و وعده بدهند. آنها(گرسنگان) مثل جنگل و حیوانات باید از بین بروند و تازه آبروی استثمارگران را هم می برند. مخصوصاً که شهر های این استثمارگران را هم کثیف می کنند و سر و صدا راه می اندازند. خیابان که تصمیم نمی گیرد. اینجاست که نفرت و خشم انسانها، استثمارشوندگان بر علیه این خدایان، استثمارگران، اربابان، رئیسان سنتی دیرینه سال است.

          به همان اندازه بی ادبی و بی شرمی  و بی حیای نمایندگان استثمارگران یعنی حکومتمداران، بخصوص غربیان، آمریکاییان، ژاپنی ها و غیره و از همه کثیفتر، کمونیستهای استثمارگری که تاریخ را فراموش کرده اند و همچنین متافیزیکان زیاد است. نفرت انسانها برعلیه استثمارگران، حکومتمداران، کمونیستهای استثمارگرشده و متافیزیکان آنجایی زیاد تر است که توده ها را احمق گیر آورده اند (نویسنده ترس از لغت ندارد) کمونیستها نه منافع مادی داشتند و نه برای لذت خود فعالیت می کردند که استثمارگران، حکومتمداران و متافیزیکان بر علیه  کمونیستها دست به هر کثافتکاری زدند و هنوز می زنند. آنها انسانهای باوفایی را در تاریخ کشته اند و می کشند، به لجن کشانده اند و می کشند، شکنجه کرده اند و می کنند، زجر داده اند و هنوز می کنند، به خاک مالیده اند و می کنند و به افترا بسته اند و هنوز می کنند. این انسانها که در راه علم قدم برداشتند و با عشق به انسان بپا خواستند و هنوز ادامه می دهند را به مرگ محکوم کرده اند و هر روز بیشتر از گذشته محکوم می کنند. فقط با ازبین رفتن استثمار است که این کثافتها از بین خواهند رفت و دیگر نمی توانند مفهوم دار شوند.

 


 

 

 زنده باد آزادی    زنده باد برابری    زنده باد همبستگی و هم یاری

  برای باز کردن قطعنامۀ هم یاران بصورت پ. د. ف. اینجا کلیک کنید.

PDF,1

این کتاب به زبان فراسه با این نام  (Le défi est lancé!Manifeste du Communisme) و به وسیلۀ (Edition Baudelaire) و نوشتۀ (Mehdi Shohrati) چاپ و منتشر شده است. این کتاب را می توان مجانی از آدرس زیر بصورت پ. د. ف. بدست آورد. 

   PDF,2