قطعنامۀ هم یاران                                                              مهدی شهرتی
     هکرها شدیداً به این سایت حمله کرده اند. ضبط کنید. نسخه بردارید.                                                                                        
                                                                                                                                                                    

 فلسفۀ علمی یا ماتریالیسم                                                                  وقتی که علم موضع می گیرد !                                                                            دهریون 
                                                      

mehdi.shohrati@asrehamyaran.com

نوشته ها :
  درمورد این سایت 

هدف چیست؟ 

مسئله چیست ؟ 

چه باید کرد ؟

  
تفکر علمی یا تفکر منطقی

 فلسفه

علم 

 دیالکتیک

دیالکتیک چیست؟ از احسان طبری.

 متافیزیک

استثمار

تاریخ استثمار

  پول، مالکیت و مبادله

دمکراسی

 حکومت، دولت

  همبستگی، هم یاری،
همکاری،اتحاد


حکومت مدنی یا قانونی، یا عدالت اجتماعی

  طبقه بندی علمی جامعه  

شناخت و آگاهی

جامعۀ هم یاران
      یا          
کمونیسم


  بحران و رونق
 
 فتشیسم کالا

سازمان
 
 دزد  

حقوق طبیعی

  مرغ  یا  تخم مرغ

   چه حکومتی در ایران

   نبرد کیهانی اهریمن
و
اهورامزدا


 "یار دبستانی من"

 جنگ  و  صلح

  زمین و زمان از آن شما
نیست


زمان
  
پیش بسوی برابری

بدون پول!؟ چطور؟

 همۀ ما محکوم شدگان همین زمینیم

       آزادی       

در هر آفریده ای- آفریننده ای نهفته است

     بیداد

    رفقای حزب توده ایران   

  پرویز شهریاری

  عشق

   خانواده  

   ادب و بی ادب 

        نبرد با استثمار نبردی کیهانی

اعلامیهٔ کمیته مرکزی حزب توده ایران    

نامه های ارسال شده

نامه های دریافت شده





 

 


                                                          حکومت             
  




               وجود پول، مالکیت، مبادله، بازار، تجارت و طبقات بلافاصله حکومت را ایجاد می کند.

               حکومت یعنی :

               -         دولت که تشکیل می شود از قوۀ مقننه(قانون گذار)، قوۀ مجریه(اجرا کنندگان) و قوۀ قضاییه.

               -         مراکز دولتی یا مراکز عریض و طویل اداری.

               -         نیروهای نظامی یعنی ارتش که تشکیل می شود از نیروهای زمینی، هوایی و دریایی.

               -         نیروهای انتظامی مثل پلیس و یا پاسبان، ژاندارمری و نگهبان

               -         سازمانهای خبری، خبر کشی، اطلاعاتی، جاسوسی و کنترل

               -     نیروهای مزدوری(کسانی هستند که هر کثافتی که دولت خواسته باشد انجام بدهد و یا مجبور است بکند را به تحقق می رسانند بدون آنکه دولت را زیر علامت سوأل قرار دهند)

               -         سازمانهای قضایی، دادگاهها، قضات و وکلاها

               -         زندانها(چه مرعی و یا نامرعی)، سیمهای خاردار(چه مرعی و یا نامرعی) و دیوارها(چه مرعی و یا نامرعی)

               -         شهرداری ها، استانداری ها، بیمارستانها، مراکز آموزشی، هنری و ورزشی

               -         و مراکز مذهبی

               حکومت بدون استثمار نمی تواند وجود داشته باشد. به عبارت بهتری حکومت بدون پول، مالکیت و مبادله نمی تواند وجود داشته باشد ولی استثمار بدون حکومت در کوتاه مدت و یا دراز مدت حکومت مناسب خود را بوجود می آورد. استثمار بدون حکومت رشد و تکاملش مختل می شود ولی ازبین نمی رود.

               حکومت در طول تاریخ خود تغییرات زیادی دیده است که به دو حالت وجود داشته اند (چه حکومتهای سلطنتی، امپراتوری و یا جمهوری) :

               حکومتهایی که استثمارگران مستقیماً حکومت می کنند.

               و حکومتهایی که استثمارگران غیر مستقیم حکومت می کنند.

               اکنون اکثریت دولتمردان مستقیماً استثمارگران نیستند بلکه مهره ها و یا مدیرانی هستند که منافع استثمارگران را تأمین می کنند. حکومت ابزار سرکوب استثمارگران بر علیه استثمارشوندگان بوده و هست. علت شرکت غیر مستقم استثمارگران در حکومت به خاطر چندین علت است که در اثر تجربه به آن دست یافته اند. در درجۀ اول اینکه استثمارگران را مستقیماً با استثمارشوندگان و درواقع زحمتکشان رودرو نمی کند و اینکه مقصر را حکومت می دانند که با عوض کردن آن، در واقع، وضع بهتر خواهد شد. و هر چیزی را زیر لفافۀ دولت و یا مدیران می پوشانند. خارج از اینکه تصور شود، دولت و در واقع حکومت برای آن بوجود نیامده اند که به حقوق طبیعی انسانها برسند و یا خواسته باشند منافع زحمتکشان و یا استثمارشوندگان و یا انسانها در کل که چیزی جز حقوق طبیعی نیست را تأمین کنند. کشور چیزی جز ملک استثمارگران چیز دیگری نیست که برای چرخاندن آن احتیاج به مدیر و غیره دارند که در گذشته خود مدیریت می کردند و در معرض مستقیم جنبشها و تضادهای اجتماعی بودند. اینطوری مقصر را از خود وا کردند.

               خصلت دیگر آن  است که چیزهایی که هنوز در دست استثمارگران نیست را اول بصورت ملک دولتی در دستهای خود می گیرند و بعد از دست دولت جدا میکنند و یا بقول خودشان می فروشند. مثل جنگلها، دریاها، جزایر، معادنها و در آیندۀ نه چندان دور سیارات.

               خصلت دیگر اینکه جنگها را توجیح می کنند و مقصر اصلی را بی ردو پا. خارج ازاینکه تصور شود، جنگی بدون استثمار کنندگان نیست که استثمارشوندگان کشتگان آن را تشکیل می دهند و طبیعت را هم به نابودی می کشانند.

               دولتها خیلی چیزها را برای استثمارگران راحتتر می کنند. آنها هرچیزی را که بتوان از آن طریق پول در آورد را بصورت مالکیت درمی آورند و به مرورزمان به استثمارگران واگذارمی کنند، و با پول و هدایا قضیه را سرهمبندی می کنند.

               دولت در مواقعی هم نقش دلال را بازی میکند آنهم برای راحت کردن امکانات برای استثمارگرانشان و در مواقعی هم نقش رابط بین استثمارگران را انجام می دهند. و برای هرچیزی قانون و تبصره وضع می کنند و یا می گذرانند و آنها را بقول خود شرعی میکنند و نیروهای ضربتی هم برایشان بوجود می آورند که دیگران ندرند و اینکه مرز و سیم خاردار می کشند و هزاران پرونده و اداره می سازند . اکنون هرچیزی را اول دولتها استثماری می گیرند و بعد به شرکتهای خصوصی «می فروشند». اینطوری برای استثمارگران بزرکتر مشکل خاصی اتفاق نمی افتد چونکه در زمانی مجانی گیرشان خواهد آمد.

               خصلت دیگر دولت بوجود آوردن محیط مناسب برای استثمارگران، تا بهتر بتوانند استثمار کنند.

               یکی دیگر از خصلتهای دولت در گردش نگه داشتن پول، مالکیت و مبادله است، در واقع استثمار.

               فعالیت دیگر دولت آن است که جلوی اضافه شدن قشر مرفه را می گیرد. یعنی اینکه اجازه نمی دهند که یک درصدی زیادتری استثمارگر شوند. استثمارگران همیشه یک اقلیت بسیار بسیار کمی بوده اند و هرچه کمتر باشند برای استثمار بهتر است. اکثریت عظیم باید همیشه تعظیم کنندگان باشند. اگر استثمارگران زیادتر شوند باعث مشکلات زیادی می شود چه در مدیریت و یا در رقابت و جلوی بزرگتر شدن یک عده ای رامی گیرد.

               همچنین پوشش گذاشتن جنگهای استثماری به اسم جنگ بین دو ملت، جنگ بین دو مذهب، برای دمکراسی، یا ملی گرایی، تبعیض نژادی و یا عملیات انسان دوستانه، حقوق بشر، عملیات صلح خواهانه، سازمان ملل و غیره و غیره و در واقع به هر اسمی که می خواهد باشد. بدون آینکه یک کلمه ای از استثمارگران و استثمار شوندگان و استثمار(پول، مالکیت و مبادله)  که ساختار جامعۀ استثماری است و که نقش اصلی را در جنگها بعهده دارد، مطرح باشد. البته در مواقعی از استثمار شوندگان چیزی گفته می شود ولی از استثمارگران که عامل اصلی بوجود آوردن هر جنگی هستند بهیچ عنوان کلمه ای مطرح نمی شود. بخاطر همین اکثریت توده ها جنگ را به اسامی می بینند که در بالا گفتیم.

               دولت در مقابل استثمارگران چیزی جز مدیر و کارمند نیستند که اگر دست از پا خطا کنند آنهارا سر به نیست می کنند و درواقع بلا سرشان می آید. این مدیران استثمار گران باید رعایت قانون (استثمارکران) را بکنند. چونکه در یک کشور قانونی قانون عمل می کند، اینست دنیای متمدن.

               نقش دیگر دولت کالایی کردن چیزهایی است که هنوز کالا نیستند و همچنین بوجود آوردن کالا( چه مادی و یا معنوی، چه مشخص و یا نامشخص).

               مثل انواع بیمه ها، مالیاتها، شناختها، تکنیکها، زمینها، هواها، متافیزیکها و غیره و غیره.

               حکومت مثل هر شرکتی و یا انحصاری عمل می کند. با در نظر گرفتن شکل خاص خود. حکومت از نظر سازمانی و مدیریت بزرگترین و کاملتری (از نظر بخش، تقسیم بندی) را تشکیل می دهد. حکومت(دولت و .....) تنها و بزرگترین حافظ، تولید، چاپ، پخش و امنیت پول، مالکیت و مبادله است.

               استثمار گران اینطوری (غیر مستقیم) راحتتر می توانند بر خلق حکومت کنندبدون آنکه برایشان مشکلی ایجاد کند. و مستقیماً زیر ضربه قرار نمی گیرند و امکانات بیشتری دارند.

               کشور ها درواقع ملکهای استثمارگران هست و بدون استثمار بی مفهوم اند. هیچ کشوری از آن خلق نیست چونکه بیخود نیست که برای زندگی کردن در آن باید بطور وحشتناکی کار کنند، غصه بخورند، زجر بکشند، شکنجه ببینند، برای خانه پول بپردازند، برای هر چیزی پول بپردازند، مالیات بپردازند، و اگر دولت از آنها می دزدد، آنها دزدی نکنند و اگر حکومت به آنها فشار می آورد انقلاب نکنند و اگر دولت به آنها دروغ می گوید آنها نباید بکنند و باید پاک آنطوری که استثمارگران و روحانیون و نمایندگانشان می گویند باشند و اگر دولت شما را غارت می کند شما نکنید و به شما وطن هم می دهند. درواقع وطن(ملک استثمارگران) که بویش متعلق به خلق و کبابش متعلق به استثمارگران است.

               وجود حکومت برای قشر بسیار مرفه خصوصیات زیادی دارد :

               جلوی هرج و مرج در بازار را می گیرد و به قشر بسیارمرفه خود امکان راحتتری برای استثمارکردن می دهد و همچنین جلوی دیگر تاجران داخلی و خارجی را هم می گیرد که بر علیش اقدام نکنند و یا اورا ندزدند.

               جلوی طبقات نا مرفه را می گیرد که زمانی خواسته باشندانقلاب کنند و بر علیه استثمارگران بپاخیزند و اورا بدرند. و هر درگیری اجتماعی(با در دست داشتن مراکز خبری و اطلاعاتی و خبر چینی ) را به اسامی تبعیض نژادی، ملی گرایی، خارجی، ضد وطن، مذهبی، حقوق بشر، دمکراسی، سازمان ملل، نظامیان صلح خواه، هموطنان عزیز، صلیب سرخ، سازمانهای غیر حکومتی، روشنفکر، احمق، دیوانه و غیره بکار می برند بدون آنکه عاملان اصلی آن را که استثمارگران هستند را زیر علامت سوأل قراردهند. و تازه نمی توانند قرار دهند.

               در درگیری طبقاتی استثمارگران را در مقابل طبقات نا مرفه و استثمار شوند پنهان می کنند وقضیه را با رفرمهای دولتی و حکومتی حل می کنند.   

               حکومت با کشیدن مرز دور ملک استثمارگران خود که به آن کشور می گوییم جلوی استثمارگران دیگر را می گیرندکه او را غارت نکنند و اینکه کشفهای(کالاهای) جدید در ملک خود را به راحتی در دستهای خود می گیرند.

               استثمارگران زمین ها را به هر شکلی شده صاحب می شوند و قانون می گذرانند و آنرا وطنی می کنند تا بتوانند بویش را بخورد انسانها و حیوانات سرزمینشان بدهند.

               بازارهای خود را زیر تسلط شدید خود دارند و به عبارت بهتری خرده مالکان و خرده تاجران را با انواع و اقسام ریسمانها تحت  تسلط و قدرت خود دارند و می گیرند.

               دانشمندان، عالمان، نویسندگان، هنرمندان، مهندسین، روشنفکران، پزشکان، فیلسوفان، کارگران و زحمتکشان را برده های خود می دانند و سخت برروی آنها تسلط دارند. و آنها را با انواع و اقسام ریسمانها(مراکز اداری و انواع ورقها، کاغذها، شناسنامه ها، مدارکها و پاسپورتها) تحت تسلط خود می گیرند و دارند.

               زمین و زمان را از آن خود می دانند و بر همه چیز تسلط دارند. جلوی جنبشهای ضد استثمارگران را می گیرند، چه می خواهد جنبش کارگران و زحمتکشان باشد و یا خرده مالکان و یا خرده سرمایه داران.

               حکومت قادر می شود و هست که هر چیزی را بصورت مالکیت و یا کالا درآورد. و بخشهای خصوصی بوجود آورد. کاری که استثمارگران نمی توانند مستقیماً و به راحتی انجام بدهند.

               استثمارگران از طریق حکومت به راحتی بازار پیدا می کنند و یا بازار بوجود می آورند.

               استثمارگران دولت را بوجود می آورند برای راحتتر و بهتر استثمار کردن و متمرکز کردن استثمار، درواقع سیستم(روابط) استثماری را در گردش داشته باشند و اجرا کنند.

               استثمارگران از طریق دولت(مدیرهای ملک خود) و در مواقعی خارج از ملک خو که در فکر گرفتنش هستند بصورت شهر، شهرستان، استان، بخش و غیره تقسیم می کنندتا بهتر بتوانند بر همه چیز تسلط داشته باشند. مراکز عریض و طویل اداری (بروکراسی) بوجود می آورند و آورده اند تا بتوانند روی بازار، روی استثمارگران دیگر، روی کارگران، زحمتکشان، روی زنها، مردها و بچه ها، بر حیوانات، آبها، هواها، خشکی ها، معادن ها و درختان تسلط داشته باشند و استثمارکنند و برده نگه دارند و بچاپند و غارت کنند. استثمارگران زمین و زمان را از طریق حکومت تقسیم می کنند و اسم می گذارند و وطن احداء می کنند تا بتوانند بهتر بر هر چیزی تسلط داشته باشند.

               حکومت وابسته است به استثمار و بدون آن هم از بین می رود در واقع بی مفهوم می شود. دولت همان مدیرها و یا مهره های استثمار گران هستند که اگر دست از پا خطا کنند با سرعت سربنیست می شوند و یا به اشکالی از حکومت خارج می شوند و یا وادارشان می کنند خود کشی کند و یا استعفاء دهند و گورشان را گم کنند. باید در نظر داشت که استثمارگران با اینکه دولت و در واقع حکومت را بوجود آورده اند و می آورند ولی در مواقعی دولت هم در استثمار گران تأثیر می گذارد. البته در مواقعی، آن مواقعی که دولت متوجه می شود که می تواند مثلاً به استثمارگران ضربه بزند و یا سد کند، در آن موقع دولت منافح استثمارگران دیگری که مستقیماً نمایندگی آنها را می کند را بعهده دارند.

               دولت نمی تواند بدون دیگر سازمانهایش زندگی کند و یا کارش را انجام دهد. دولت احتیاج سخت به مراکز اداری دارد. سیستم(روابط) قضایی، قضاوت را بر اساس قوانین دولتی  و سیستم استثماری به انجام می رسانند. آنها برابری و آزادی را بر اساس همین سیستم در نظر می گیرند و کار دیگری هم حق ندارند بکنند چونکه قانون استثمارگران تصمیم می گیرد. سازمانهای قضایی برای ماسمالی کردن و کلاه گذاشتن بر دیگران است که بگویند عدالت را انجام می دهند بجای اینکه بگویند که مثل آدم ماشینی قانون دولتی را به اجرا می گذارند. و تازه هر کسی که قوانین حکومتی را رعایت نک��د بی عادل است. سازمانهای قضایی هم بدون پاسبان، نگهبان، زندان و غیره امکان پذیر نیست. دولت، همچنین سازمانهای باج بگیر، مزدوری، خبر چینی، مذهبی و غیره دارد.

               باید در نظر داشت که در جامعه ای که پول تعیین کننده است، آن کسی تصمیم می گیرد که پول و یا مالکیت دارد و بیشتر پول ویا مالکیت دارد و درواقع حق بیشتری دارد. و بر عکس آن کسی که کمتر پول و مالکیت دارد به مقدارش تصمیم گیری کمتر و حق کمتری دارد، این است منطق استثماری. و هرکسی هم که بر علیه این داراها و یا مالکان اقدام کند و یا کنند بلا سرشان می آید. جامعۀ استثماری بدون این قانون امکان پذیر نیست. با ازبین بردن دولت و یا حکومت و تغییرآن (رفرم و یا تغییر مجلس و یا رئیس جمهور و غیره) استثمار از بین نمی رود و دوباره آنها را چه در کوتاه مدت و یا دراز مدت بوجود می آورد. در جامعۀ استثماری حکومتی که موافق استثمار نباشد امکان پذیر نیست و دیر و یا زود حکومت مناسب خود را بوجود می آورد. مثل کشورهای سوسیالیستی.

               جامعۀ استثماری بدون حکومت مناسب خود(یعنی حکومتی که پولداران بسیار بزرگ را به رسمیت می شمارد) به مشکلات سختی برخورد می کند. و دیر و یا زود درآن حکومت از طریق استثمار تغییراتی داده می شود.

                استثمار از شیوه های مختلفی برای هدایت مردم و درواقع برده نگه داشتن انسانها استفاده می کند. از طریق دولت، از طریق قانون و دمکراسی و اگر نتوانست از طریق قضایی، زندان، شکنجه، تبعید و یا کشتار استفاده می کند و هزاران برچسب می زند و خفه می کند. یک عدۀ دیگر را از طریق متافیزیک و درواقع مذاهب و سکتها و اگر نتوانست از طریق حقوق بشر، صلیب سرخ و دانشمندان مدافع استثمار استفاده می کند. در واقع باید گفت که استفاده می شود.

               حکومت خود یک سازمان مافیایی که علنی است. و خود مافیا هم حکومت در حکومت است. در مافیا استثمارگران خود مستقیماً شرکت دارند و عمل می کنند. در صورتیکه در حکومت غیر مستقیم شرکت دارند، یعنی اینکه نمایندگان استثمار گران در حکومت شرکت می کنند. چه در شکل حکومتی و یا مافیایی هر کسی بر علیه استثمار عمل کند و یا خواسته باشد آنرا سد کند اورا سر بنیست می کند و یا می کنند و یا مجبور می کنند که خود کشی کند و یا کنار بکشد.

               باید در نظر داشت که دولت و مراکز دولتی برای آن بوجود نیامده اند که منافع توده ها را تأمین کنند و همچنین نمی توانند.

                مراکز خبری، اطلاعاتی دهان استثمار است که ازطریق آنها قوانین خود را صادر می کند و هم توده ها را بهتر برده نگه می دارند(به راه راست هدایت می کنند). به عبارت دیگر به شیوۀ خود راه می برند.

               دولت و سازمانهای اجرایی مثل مراکز اداری، نظامی، انتظامی و سازمانهای قضایی مثل دادگاهها و قضات و وکلا برای آن بوجود نیامده اند که به گرسنگان و بی عاشقان و زحمتکشان و درواقع انسانها کمک کنند و یا به اصطلاح عدالت را برقرارکنند.

               چه موقع در تاریخ بشریت مثلا نان(که وابستگی شکم انسان به نان یک وابستگی بیولوژیکی و خارج از ارادۀ انسان است) را مجانی در اختیار انسانها بگذارند. در مورد همۀ حقوق طبیعی انسان وضع بهمین منوال است. چرا باید برای آن پول وجود داشته باشد تا انسانها بپردازند. این مراکز و سازمانها برای آن بوجود آمده اند که اگر گرسنگان و یا عاشقان دست از پا خطا کنند آنها را محکوم کنند و یا کسانی که قوانین این استثمارگران را نپذیرند را به زندان اندازند و دورشان سیم خاردار بکشند و انواع شکنجه ها بکنند. آنها برای آن بوجود آمد اند که استثماررا نگه دارند و منافع استثمارگران را به نفع احسن انجام دهند و تأمین کنند.

               درکجای تاریخ بشریت دیده شده پلیس و یا ارتش و قضات به عنوان یک ارگانیسم(سازمان) منافع استثمار شوندگان و یا گرسنگان را تأمین کنند و یا به آنها کمک کنند و یا حتی حرف گرسنگان را گوش دهند، با اینکه خود اکثراً از آنها بوجود آمده اند و تشکیل شده اند، و اگر گرسنه ای دست از پا خطا کند پلیس، ارتش، مأمور، مزدور، جاسوس و مراکز عریض و طویل اداری را بجانش می اندازند و انداخته اند. طبیعت خود به اندازۀ کافی قوانین و مقولات دارد و اضافه کردن قوانین صادر شده از مغز خالی این استثمارگران و دولتمردان و مراکز متافیزیک چیزی جز ناموزونی و بهم ریختگی طبیعت نیست و نخواهد بود.

               در کجای تاریخ دیده شده که دولت قوانینی بنفع انسان و نه استثمارگران که همۀ قوانین را، حتی حقوق بشر را در خود محصور کرده اند، بگذرانند و بگویند، مثلاً بیماری که عامل طبیعی و خارج از ارادۀ انسان است مجانی و بدون شرط و شروط مداوا شود. آن انسانهایی که خواسته باشند منافع توده ها را تأمین کنند کشته می شوند و شده اند. و یا مثال دیگری بزنیم، وابستگی انسان به زمین یک وابستگی طبیعی است، چرا باید انسانها یی صدها هزار متر زمین داشته باشند و انسانهای دیگر حتی برای راه رفتن و یا خوابیدن نداشته باشند و تازه با هزاران ورق و کاغذ جا بجا شوند و هی پول بپردازند.

               تعویض و جابحایی اعضای دولت از طریق انتخابات ظاهری و یا تحمیلی و یا بدون انتخابات را هم نه همۀ انسانها بلکه استثمارگران تعیین می کنند. و یا اینکه نمایندگان استثمارگران را به خلق معرفی می کنند و می گویند حالا انتخاب کنید و رأی بدهید. انواع مختلف نماینده و سازمان و احزاب هم به مردم نشان می دهند. همۀ اینها زیر نظر قوانین و یا قوانین اساسی که خود آنها گذرانده اند انجام می شود و خلق ها در اصول اساس آن هیچگونه نقشی ندارند و نداشته اند، چونکه کسی که سرمایۀ بیشتر دارد تصمیم می گیرد، و با اینحال انتخابات هم می گذارند بدون اینکه استثمار را براندازند. البته آنها زیر فشار مردم تغییراتی در حکومت یعنی دولت و غیره می دهند ولی نه حاضرند و نه قادرند استثماررا براندازند، چونکه حکومت عامل استثمار است. آنها هزاران سازمان عریض و طویل اداری و دولتی و غیر دولتی بوجود آورده اند تا بتوانند خلق را بچرخانند و به گمراهی ببرند، البته برده اند و می برند و خواهند برد. این استثمارگران صدها نوع حزب با رنگ و بو و شکل متفاوت می سازندو به خلق که نمایندگان واقعی ندارند می گویند انتخاب کنید. زحمتکشان می خواهند که حقوق طبیعی شان حل شود و هر چیز دیگری برای آنها ارزش چندانی ندارد. در جامعۀ استثماری برای انتخاب شدن هم باید پول داشته باشید. یک کارگر و یا درواقع یک زحمتکش بهیچ عنوان نمی تواند انتخاب شود. بخاطر اینکه حداقل پولی که استثمارگران برای انتخاب می گذارند بطور وحشتناکی از حقوقی که استثمارگران به او می دهند زیادتر است. مگر اینکه آن کارگر بدست استثمارگران مستقیم و یا غیر مستقیم انتخاب شده باشد. تازه غیر از حداقل پرداخت انتخاب شدن باید پول تبلیغات هم بدهد اگر نه کسی او را نمی شناسد. تازه اگر انتخاب هم شود در چنین جامعۀ استثماری نمی تواند بصورت کارگر بماند. چونکه استثمارگران در آخر او را می بلعند. و اگر انتخاب شود و بر علیه استثمارگران اقدام کند سربنیست می شود. تجربیات احزاب کمونیست مشخص کنندۀ این واقعیت ها است.

               در سیستم(روابط) استثماری دادگاههایی هم وجود دارند که عدالت و یا حقوق را با قوانین استثمارگران در جامعۀ استثماری اجرا می کنند و در مواقعی چنان رفتار می کنند که می خواهند برابری به اصطلاح واقعی را انجام بدهند. دادگاههایی که بهیچ عنوان به دفاع از زحمتکشان و گرسنگان نمی پردازند و نپرداخته اند. البته اکنون چنان معمولی شده که حتی استثمارگران هم خود را نمایندگان گرسنگان و بی پناههان می دانند. و حتی برایشان هم سازمان های زیادی درست می کننند تا بتوانند گرسننگان را گرسنه نگه دارند، اگر نه سازمانهایشان رونق نمی گیرند. جامعه ای که انواع بیماری ها بوجود آورده را بطور عادلانه می خواهند اداره کنند. با وجود اینکه تمام این دادگاهها زیر نظر دولت استثماری و درواقع استثمار هستند.

               حقوق خود مقوله ایست استثماری.

               در هر صورت استثمارگران با هر شکل و قیافه ای که خود را ظاهر کنند چیزی جز د یکتاتوری سخت استثمار و درواقع دیکتاوری علیه خلق چیز دیگری نیست. آنهایی که چشم به این واقعیت بسته اند سخت در اشتباه هستند. نمایندگان اصلی استثمار؛ بورژوازی، شاهان، بازاریان، تاجران، سرمایه داران، مالکان ومتافیزیکان و در مجموع استثمارگران هستند. در چنین جوامع استثماری و به زبان خودشان متمدن، با تمام وجود قوانین عجیب و غریب و تبصره و نکته و غیره بی قانونی شدیدی عمل می کند. در واقع در یک جامعۀ بیمار قانون نمی تواند درست عمل کند. حتی با نیروهای نظامی، انتظامی، ادارات، زندان، جاسوس، مأمور، کنترل، سیم خاردار و غیره شدنی نیست. همانطورکه در بدن بیمار همۀ قوانین طبیعی بدن انسان بطور مناسب عمل نمی کند.

               و تازه تصورش را بکنید، برای اینهمه ناعادلی و بی عدالتی ها به هیچ جا هم نمی توان شکایت کرد. قبل از هرچیزی باید از حقوق قضایی استثمارگران شناخت داشت و تازه اگر هم خواسته باشید شکایت بکنید باید در چارچوب همین جامعۀ استثماری شکایت بکنید و حتی برای شکایت هم باید پول داشته باشید. در چنین جامعه ای انسانهای زیادی پیدا می شوند که بیگناه زندانی می شوند و شده اند و یا به مرگ محکوم می شوند و آنهم بدون هیچ رحمی و تا زمانی که استثمار وجود دارد ادامه خواهد داشت و برعکس در چنین جامعه ای هستند انسانهای آدمکشی که آزاد آزاد هستند و حتی هم اکنون هم به اشکال مختلف می کشند و هزاران کثافتکاری دیگر می کنند، بخصوص حکومتمداران آمریکایی، غرب���، ��اپنی، ما��یایی و غیره.

               در جامعۀ استثماری وکیل سراغ شما نمی آید، بلکه شما باید سراغ او بروید. همانطور که وارد یک مغازه می شوید. و یا از او تقاضا کرد و برای آمدنش هم باید پول بپردازید. ویا در کجا دیده اید که پزشک به سراغ مریض برود. بلکه مریض است که به سراغ پزشک می رود. چونکه پزشک یک نوع تاجر است و درواقع مغازه دار است، و برای خرید باید وارد مغازه شد. دکتر زمانی سراغ مریض می رود که پول بدهد ،اگر نه نمی آید.

در کجای تاریخ بشریت دیده اید که یک سیستم قضایی بطرف گرسنگان روان شوند و از حق طبیعی آنها دفاع کنند و درواقع عدالت را به اجرا درآورند. البته همیشه انسانهایی هستند و بوده اند و سرشان کلاه رفته و می رود. در چنین جامعه ای آنچنان دروغهای بزگی می گویند و می سازند و به خورد ملت می دهندکه برای افشای آن انسان قادر به آوردن مدرک نیست و یا اینکه امکانات افشای آنها را ندارد و تازه جلوی هر گونه افشای آنها می گیرند تا مبادا به استثمارگران ضربه بخورد. یکی از کارهای سازمانهای جاسوسی و یا خبر چینی و خبری استثمارگران، نگذاشتن پخش افشای دروغگویی های آنهاست. دروغ های این حکومتمداران است.

               انسان استثمار را بوجود آورد و استثمار از او بیگانه شد.

               در جامعۀ استثماری همچنین از طبیعت برمی دارند(در واقع می دزدند) و بر دیگران سوار می شوند، آنهم برای پول، مثل معادن طلا، نفت، چوب، سنگهای قیمتی و غیره و غیره و آنها را متعلق به خود می کنند و برآن و یا برای آن قانون می گذرانندو نیروهای نظامی، انتظامی، کنترل، قضایی، متافیزیک و غیره دور برش می ریزند که دیگری چه خودی، وطنی و غیر خودی یا خارجی ندزدد و ندرد. و زمین، هوا، دریا و حیوانات را ازبین می برند تا بتوانندجیبهای خود را پر و پرتر نگه دارند. فقط هم برای اینکه جیب های خود را پر نگه دارند و زندگی بیشتر از مرفه داشته باشند. اگر نه انسانیت و بشریت و احترام به طبیعت و هستی برای آنها بی مفهوم است. و تا آنجایی مفهوم دارد که حقوق بشر به آنها می دهد، حقوقی که از مغز این انسانها تراوش می کند.

               استثمارگران برای حفظ خود و تسلط هرچه بیشتر خویش، درواقع گسترش استثمار، ارتش، ژاندارمری و هزاران سازمان آدمکش، مخفی و علنی، سازمانهای جاسوسی، خبر چینی، مزدوری و انواع زندانها، شکنجه ها و سازمانهای اداری کمرشکن،چه مخفی و یا علنی، چه دولتی و یا خصوصی بوجود می آورند و آورده اند. اینها همه برای حفظ و گسترش و تمرکز استثمار و استثمارگران است.

               هر استثمارگری به مقدار سرمایه ای(پول و مالکیتی) که می خواهد باشد به مدیریت یعنی حکومت کردن روی سرمایه اش احتیاج دارد. یعنی اینکه هر استثمارگری برای اینکه بتواند رشد و تکامل و تمرکز یابد به مدیریت و یا حکومت احتیاج دارد. مثلا یک تاجر و یا سرمایه دار کوچک خود بر روی سرمایه اش حکومت می کند و با قوانین حکومتی جامعه که استثمارگران بزرگ وضع کرده اند، که شرایط اورا هم راحتتر می کند و زیر تسلط آنها قراردارد. و هر چه تاجر و یا سرمایه دار بزرگتر باشد برای حکومت کردن از همسر و یا شوهر و یا بچه های خود استفاده می کند و یا اینکه یک مدیر و چند نیرو و خدمت کار و غیره می گیرد و یا استخدام می کند. و اگر تاجران اشتراکی زندگی کنند براساس مقدار سرمایه(پول و مالکیت) شان حکومت می کنند.

                شکل سرمایه در شکل حکومت تأثیر می گذارد و آنرا مشخص می کند.

               سرمایه داران بزرگ و بسیار بزرگتربه نسبت سرمایه شان برای خود سازمانهای مدیریت و غیره بوجود می آورند. بزرگترین سرمایه داران حکومت را در دستهای خود می گیرند و یا حکومت در حکومت بوجود می آورند. در هر صورت شیوۀ کار تعیین کننده است. در جامعۀ استثماری حکومت اجباریست، چونکه استثمار تحمیل می کند. استثمارگران در مواقعی برای گرفتن حکومت(یک کشور)، این ارگانیسم دولتی و مدیریت و تقریباً مجانی باهم رقابت می کنند. در هر صورت سرمایه حکم می کند. درواقع حکومتها بزرگترین مراکز مدیریت و سازمانی و سازماندهی استثمارگران بزرگ هستند. در مواقعی هم هست که استثمارگران بزرگ خود مستقیماً در حکومت شرکت می کنند. و برای مدیریت کردن و درواقع رهبری کردن که سخت به سرمایه وابسته است هم به کسانی احتیاج دارند که از سرمایه مواظبت کنند و هم در رشد و تکامل و تمرکز سرمایه کمک کنند. درواقع اگر سرمایه کوچک باشد خود و یا دوستان انجام می دهند و اگر بزرگتر باشد به نسبت برای مدیریت احتیاج به مزدور، نگهبان، مامور، خبرچین وغیره پیدا می شود. و اگر سرمایه باز بزرگتر باشد به نیروهای نظامی، انتظامی، جاسوسی، قضایی، اطلاعاتی، خبری، سازمانهای کنترل و خبر چینی و انواع و اقسام مراکز عریض و طویل اداری، زندانها، دیوارها، سیمهای خاردار، شکنجه و غیره احتیاج پیدامی شود. همانطورکه گفتیم تصمیم گیرنده برای سرمایه اش قوانین هم وضع می کند که بستگی به مقدار آن دارد.

               درواقع سرمایه داران بزرگ مثل امپراتور عمل میکنند که هستند. اکنون بزرگترین امپراتورها، ایالات متهده آمریکا و ژاپنی ها و غربی ها و چینی ها هستند. و مطمعناً باز بزرگتر خواهد شد. درواقع رویای فاشیسم هیتلری از طریق اقتصاد(پول، مالکیت و مبادله) بدون جنگها هم امکان پذیر است ولی بخاطر اینکه حرص و طمع یکی از خصلتهای پول، عجله می کند ترجیح می دهد با جنگ های وحشتناک به آن دست یابد. روابط پولی و روابط طبیعی نمی توانند با هم بسازند. این حرص و طمع (هر چه بیشتر خواستن) در روابط استثماری نهفته است.

               از مراکز قضایی به این عنوان استفاده می کنند تا بتوانند به کارشان قانونی بدهند و شرعی کنند. منظور از قانون هم قوانین خودشان است که نیروهای نظامی، انتظامی، کنترل، خبر چینی و زندان، سیم خاردار، دیوار، شکنجه، اعدام و انواع مراکز اداری پشت سرشان هستند و هر جایی که خطایی شود یکی از آنها را بجانشان می اندازند.

               برای استثمارگر شدن هم نه به شناخت علمی احتیاج است و نه به زور. بلکه باید شناخت از سیستم( روابط) پول، مالکیت و مبادله(تجارت) داشت. و قوانین استثمار را به مقداری دانست. یعنی شناخت از خریدو فروش و رقابت و عرضه و تقاضا داشت. و احتیاج شدید به حد اقل دروغگویی، چاپلوسی، چپاولی، مخفی کاری، حقه بازی، دزدی، «خر»کنی، کلاه گذاری، بی احساسی، فردگرایی وخودخواهی است. با وجود اینکه جامعه یعنی سیستم براساس این عوامل پایه ریزی شده کارش را شرعی تر می کند. اگرنه وابستگی شکم انسان به غذا یک وابستگی طبیعی است و مقدار(پول و مالکیت) ودروغ و غیره برایش بی مفهوم است . مثلاً حکومتمداران، استثمارگران و متافیزیکان نه ورزشکارند(البته اکثریت) و نه زورمند و نه شناخت علمی دارند. چونگه مبارزۀ سیاسی شناخت علمی نیست. بلکه مبارزه برای رشد و تکامل استثماراست. آنها هم هستند که بر جهان حکومت می کنند و سواری میخورند و جهان را از آن خود می دانند. آنها هم بر روی دانشمندان و عالمان و هم برروی زورمندان و ورزشکاران حکومت می کنند. آنها هم هستند که انحصارات بزگ مالی نظامی متافیزیکی را تشکیل می دهند.

               البته در بعضی مواقع حکومتها به علت شرایطی بطور مستقل عمل می کنند ولی بلاجبار خود را به استثمارگران بسیار بزرگ تحویل می دهند. حکومت همانطور که گفتیم مثل یک شرکت بزرگ(انحصاری) عمل می کند و هست. سازمانی که برای زندگی خود دست به هر کاری می زند. آن سازما و یا حکومتی پایدار می ماند که برای استثمار فعالیت بیشتر کند. خوب و یا بد کارکردن آنها هم سخت وابسته به استثمار است.

               حکومت خود یک شکل مافیا است اگر نه خود ما فیا حکومت در حکومت است. در جامعۀ استثماری دولت و استثمارگران و متافیزیکان خود را مالک مطلق همه چیز می دانند. بخاطر همین برای هر چیزی تصمیم می گیرند و حتی برای حقوق طبیعی انسان هم قانون وضع می کنند.

               مافیا چند ین نوع است :

               آن گروه از استثمارگرانی که حکومت را در دست دارند که چیزی جز مافیا هم نیستند ولی به آن حکومت قانونی گفته می شود، آنهم با قانون خود استثمارگران.

               آن گروه از استثمارگرانی که خود خارج از حکومت هستند و حکومت تشکیل داده اند. و درواقع غیر قانون حکومت عمل می کنند، با وجود اینکه درمواقعی غیر مستقیم در حکومت شرکت دارند. استثمارگران در هر شکل آن که مطرح شد مالکند وبه عبارت دیگر سرمایه دارند، تاجرند. چه به مقدار کوچک آن و یا بسیار بسیار عظیم آن فرقی نمی کند. مافیایی ها استثمارگرانی که در ملک(کشور) استثمارگران دیگر فعالیت تجاری می کنند و قوانین کشوری(ملک) استثمارگران را رعایت نمی کنند. البته در هر جامعۀ استثماری، استثمارگران حکومتی و حکومتمداران آنها را آدم کش نام نهاده اند. در واقع لغت مافیا را با آدم کش مخلوط کرده اند و به خورد خلق داده اند. جا دارد مطرح شود که مافیایها به اندازه ای که حکومتمداران و استثمارگرانشان آدم می کشند نکشته اند و نمی کشند. حکومت شاید در کشور خود کمتر بکشد ولی در منا��ق دیگر قتل عام می کنند و کرده اند واگر علنی قتل عام نکنند غیر علنی(یعنی با گول زدن مردم و شرکت دادن آنها) قتل عام می کنند، و یا به اسامی گروههای مذهب، ملی وغیره.   

               مافیا یها بدون سیستم(روابط) استثماری یعنی پول، مالکیت و مبادله (تجارت) امکان پذیر نیست و نمی توانند وجود عینی داشته باشند. آنها مثل حکومتمداران برای حفظ، نگهداری و گسترش سرمایه(پول و مالکیت) در واقع استثمار گروههای ضربتی، مزدوری، باج بگیر، خبر چین و چاپلوس دارند. مافیایها به این خاطر مخفی هستند که غیر قانونی(غیر قانون ملک استثمارگران) عمل می کنند. در هر صورت استثمارگران اشکال مختلف دارند و میگیرند و بین آنها هم رقابت سخت وجود دارد. بعضی ها حکومت را در دست خود می گیرند و بعضی گروه های مخفی(مافیایی) بوجود می آورند و بعضی ها هم به شکل مذهبی و همچنین کاست و سکت(مذاهب کوچک)عمل می کنند و استثمار می کنند.

               استثمارگران به هر شکل آن استثمارگرند، فعالیت تجاری دارند که هستۀ مرکزی آنهارا تشکیل می دهد، ارگانهای رهبری و قضایی دارند، ارگانهای اجرایی و ضربتی دارند و مخالفین خود را سخت سرکوب می کنند، ارگانهای جاسوسی و خبری دارند و گروهها و سازمانهای باج بگیر دارند. درضمن حکومت باج را به اسامی انواع مالیاتها و بیمه ها از حلقوم خلق می کشند. تفاوت مالیات و بیمه و با ج در شکل کار بردآن است. یکی به اصطلاح شرعی، قانونی و توجیح شده است در صورتیکه دیگری اینطور نیست. مطمعناً باج علنی و توجیح شده را بهتر و راحتتر می توان چاپید. درمافیا معمولاً استثمارگران خود مستقیماً حکومت می کنند در صورتیکه در حکومت اینطوری نیست. استثمارگرانی که حکومت را در اختیار دارند از امکانات بسیار متنوع و راحتتر و پر منفعت تر برخوردارند. کاری که دولت برای استثمارگران می کند هیچ سازمانی قادر نیست انجام بدهد. بهترین شکل حکومت برای استثمار شکل مافیایی غیر حکومتی است که مثل امپراتورها و یا شاهان و متافیزیکان عمل می کند. بیخود نیست که سیستم سلطنتی دوباره جان می گیرد. در نظر داشته باشیم که یک کشور می تواند رئیس جمهور داشته باشد و با سیستم سلطنتی عمل کند. شکلش را همیشه استثمار تعیین می کند.

 

 

 

 زنده باد آزادی    زنده باد برابری    زنده باد همبستگی و هم یاری

  برای باز کردن قطعنامۀ هم یاران بصورت پ. د. ف. اینجا کلیک کنید.

PDF,1

این کتاب به زبان فراسه با این نام  (Le défi est lancé!Manifeste du Communisme) و به وسیلۀ (Edition Baudelaire) و نوشتۀ (Mehdi Shohrati) چاپ و منتشر شده است. این کتاب را می توان مجانی از آدرس زیر بصورت پ. د. ف. بدست آورد. 

   PDF,2