قطعنامۀ هم یاران                                                              مهدی شهرتی
     هکرها شدیداً به این سایت حمله کرده اند. ضبط کنید. نسخه بردارید.                                                                                        
                                                                                                                                                                    

 فلسفۀ علمی یا ماتریالیسم                                                                  وقتی که علم موضع می گیرد !                                                                            دهریون 
                                                      

mehdi.shohrati@asrehamyaran.com

نوشته ها :
  درمورد این سایت 

هدف چیست؟ 

مسئله چیست ؟ 

چه باید کرد ؟

  
تفکر علمی یا تفکر منطقی

 فلسفه

علم 

 دیالکتیک

دیالکتیک چیست؟ از احسان طبری.

 متافیزیک

استثمار

تاریخ استثمار

  پول، مالکیت و مبادله

دمکراسی

 حکومت، دولت

  همبستگی، هم یاری،
همکاری،اتحاد


حکومت مدنی یا قانونی، یا عدالت اجتماعی

  طبقه بندی علمی جامعه  

شناخت و آگاهی

جامعۀ هم یاران
      یا          
کمونیسم


  بحران و رونق
 
 فتشیسم کالا

سازمان
 
 دزد  

حقوق طبیعی

  مرغ  یا  تخم مرغ

   چه حکومتی در ایران

   نبرد کیهانی اهریمن
و
اهورامزدا


 "یار دبستانی من"

 جنگ  و  صلح

  زمین و زمان از آن شما
نیست


زمان
  
پیش بسوی برابری

بدون پول!؟ چطور؟

 همۀ ��ا محکوم شدگان همین زمینیم

       آزادی       

در هر آفریده ای- آفریننده ای نهفته است

     بیداد

    رفقای حزب توده ایران   

  پرویز شهریاری

  عشق

   خانواده  

   ادب و بی ادب 

        نبرد با استثمار نبردی کیهانی

اعلامیهٔ کمیته مرکزی حزب توده ایران    

نامه های ارسال شده

نامه های دریافت شده





 

                        بیماری

 

          هر پدیدۀ ارگانیک یک روند تاریخی منطقی در واقع دیالکتیکی داد. و اگر این روند تاریخی منطقی در اثر عاملی سد شود آن پدیدۀ ارگانیک را مورد اشکال می کند و نا هنجاری بوجود می آورد. که در مواقعی این ناهنجاری باعث نابودی آن پدیدۀ ارگانیک می شود. همین عاملی را که ناهنجاری بوجود می آورد و در واقع جلوی روند تاریخی منطقی آن پدیدۀ ارگانیک را سد می کند و یا میگیرد را بیماری می گوییم.

          هر پدیدۀ ارگانیک زنده به بیماری مبتلا می شود. دو نوع بیماری بچشم می خورد. یکی عاملی خارجی که وارد ارگانیسم زنده می شود و ناهنجاری بوجود می آورد مثل میکروب و یا ویروس ویا قارچ و دیگری عاملی است درونی که روند تاریخی منطقی آن موجود زنده را سد می کند و نا هنجاری بوجود می آورد که انواع مختلف دارد مثل بیماری های ارثی و سرطان وغیره و همچنین شرایط محیط زیست نا مناسب.

          ( این قطعنامه تا آنجایی به بیماری میپردازد که به فلسفۀ ماترالیسم مربوط می شود. اگر نه برای شناخت بیشتر مطمئناً باید به علوم پزشکی مراجعه کرد. )

          بیماری یک عامل طبیعی است و خارج از ارادۀ انسان. ولی انسان قادر است در اثر شناخت علمی جلوی آنها سد هایی بگذارد که بوجود نیاید و یا اینکه آنها را خنثی کند و یا از بین ببرد.

          ارزش (مادی، پولی) برای بیماری بی مفهوم است. انسان هیچ وقت علاقه ندارد مریض شود تا برایش پول بپردازد. انسان تنها موجود عجیب و غریبی است که برای کار نکرده که یک عامل طبیعی و خارج از ارادۀ او مثل بیماری است باید پول بپردازد. و جامعه آنقدر مسخره است که برای بیماری ارزش تعیین می کند. از بین بردن و یا خنثی کردن بیماری احتیاج به زمان و هم شیوه و اصلوب مداوادارد (خارج از قوانین دیگر)، و از قوانین دیالکتیک پیروی می کند. بیماری فقط در ارگانیسم زنده بوقوع می پیوندد.

           بیماری مقوله ایست فلسفی.

           بیماری یک واقعیت عینی خارج از ذهن است و قوانین و مقولات خود را دارد. جامعه هم یک ارگانیسم زنده است که از موجودات زنده مثل انسان تشکیل شده است و اینکه این موجودات زنده روابطی باهم دارند. باید در نظر داشت که روابط موجودات زنده که بصورت اجتماعی زندگی می کنند بر اساس حقوق طبیعیشان پایه ریزی شده  که می بایستی روابط بین انسانهای زنده هم بر اساس حقوق طبیعی شان پایه ریزی می شد.

          همانطور که گفتیم هر ارگانیسم زنده به بیماری مبتلا می شود. جامعه هم که یک ارگانیسم زنده است به بیماری مبتلا می شود. جامعه مثل هر پدیدۀ ارگانیک دیگر یک روند تاریخی منطقی در واقع دیالکتیکی دارد. و اگر این روند تاریخی منطقی در اثر عاملی سد شود آن پدیدۀ ارگانیک (جامعه) را مورد اشکالات می کند و نا هنجاری بوجود می آورد که در مواقعی این ناهنجاری باعث نابودی آن پدیدۀ ارگانیک می شود.

          همانطور که گفته شد انسانها باهم روابطی دارند، ولی روابط انسانها بجای اینکه براساس حقوق طبیعی شان باشد بر اساس استثمار(پول – مالکیت و مبادله) پایه ریزی شده است. عاملی که جلوی روند تاریخی منطقی جامعه و بخصوص انسان را گرفته است استثمار است. استثمار یک نوع بیماری اجتماعی است که در روابط بین انسانها وجوددارد. گسترش این بیماری که هنوز ادامه دارد، مطمئنأ به نابودی نسل بشر می انجامد و خواهد انجامید. مگر جلوی این بیماری گرفته شود. استثمار که از روابط بین انسانها بوجود آمد از او بیگانه شد و روی او مسلط شده است و انسان را بردۀ خود کرده و می شمارد. استثماررا بخاطر آن عامل بیرونی (ویروس) می نامیم که بهیچ عنوان رابطه ای با حقوق طبیعی انسانی ندارد. جز اینکه حقوق طبیعی انسان بردۀ این ویروس است. و از حقوق طبیعی انسان هم تغذیه می کند. یعنی اینکه در جامعۀ استثماری برای بد ست آوردن حقوق طبیعی باید به استثمار رجوع کرد. اینجا ست که استثمار روند تاریخی منطقی حقوق طبیعی انسانی را سد می کند. به این علت است که می گوییم جامعه مریض است. این ویروس اجتماعی خود قوانین و مقولات خاص خود را دارد. و در ضمن دوباره تأکید کنیم که این بیماری مطمئنأ به نابودی نسل بشر خواهد انجامید مگر ازبین برود و باید برود.

          ازبین بردن بیماری اجتماعی اصول و قوانین و شرایطی دارد و از قوانین دیالکتیک پیروی میکند. از بین بردن یک بیماری بدون شناخت علمی امکان پذیر نیست.

          پس هر پدیدۀ ارکانیک زنده رشد و تکامل – تجزیه و تحلیل دارد و به عبارت دیگر روند دیالکتیکی و یا درواقع تاریخی منطقی دارد. هر موجود زنده وقتی که بدنیا می آید باید این روند را طی کند و غیر آن برایش بی مفهوم است. عواملی (چه بیرونی و یا درونی) که باعث جلوگیری این روند می شوند را بیماری می گوییم. بیماری حقوق طبیعی نیست. چونکه در راه رشد وتکامل انسان نقش بازی نمی کند. هر ارگانیسم زنده خارج از اراده اش بیمار می شود.

          ولی اکنون انسانها با داشتن انواع سلاحها ی باکتریولوژی و ویروسی قادرند انسانها را به راحتی بیمار کنند و آنهم با اراده، همانطور که کرده اند. بیماری فقط در تجزیه و تحلیل سرعت می بخشد. و این تجزیه و تحلیل که خود یک روند تاریخی منطقی دارد در اثر بیماری گسترش بیشتر پیدا می کند و این گسترش بیش از حد آن ارگانیسم را زود تربه خطر نابودی می کشاند.

          در ضمن، فقط دوجهت متضاد(بیمار و بیماری) وجود ندارد، بلکه در مواقعی تضادها چند جانبه هستند. این تضاد ها با مقولات قطبها در دیالکتیک متفاوتند. باید در نظر داشت که در بیماری هر طرف تضاد به هستی خود می اندیشد. یعنی اینکه بر اساس داده ها چه فیزیکی و یا شیمیایی و یا بیولوژیکی و یا اجتماعی عمل می کنند. بطوری که در مواقعی در برخورد با دیگری یا آن پدیده را ازبین می برند و یا اینکه خود ازبین می رودند و یا همدیگر را خنثی می کنند و با هم کنار می آیند. این سه وضعیت بستگی به یک سری و یا مجموعه عوامل شیمیایی، فیزیکی، بیولوژیکی، فلسفی و یا اجتماعی دارند که این داده ها به چه صورت باشند.

          ولی در هستی قطبها، قطبها بدون همد یگر وجود عینی نمی توانند داشته باشند. و تازه با هم در وحد ت هستند با اینکه هر کدام استقلال دارند. ولی یکی بدون دیگری بی مفهوم است و هیچ گاه با هم در تضاد نیستند. بلکه مقا بل هم قرار دارند بدون اینکه مسئله ای به عنوان تضاد و در گیری ویا رقابت مطرح باشد. تضاد بین بیماری و بیمار تضادی است که نه بیمار علاقه به بیماری دارد و نه برایش قابل درک است. و تازه می خواهد هرچه زود تر از دستش راحت شود. ولی بیماری که میکروب و یا ویروسی است و یا یک عامل درونی، بر اساس داده شده های خود عمل می کند و برایش بیمار بی مفهوم است، بلکه می خواهد روند تاریخی منطقی خود را طی کند. یعنی هر طرف تضاد به فکر روند تاریخی منطقی خود هستند. اینگونه تضادها هیچگونه وحدتی نمی توانند داشته با شند و برایشان بی مفهوم است. برای شناخت بیشتر به بخش آن(متقابلین) رجوع شود.

 

 

 

 زنده باد آزادی    زنده باد برابری    زنده باد همبستگی و هم یاری

  برای باز کردن قطعنامۀ هم یاران بصورت پ. د. ف. اینجا کلیک کنید.

PDF,1

این کتاب به زبان فراسه با این نام  (Le défi est lancé!Manifeste du Communisme) و به وسیلۀ (Edition Baudelaire) و نوشتۀ (Mehdi Shohrati) چاپ و منتشر شده است. این کتاب را می توان مجانی از آدرس زیر بصورت پ. د. ف. بدست آورد. 

   PDF,2